داستانِ ابلیس و حضرت عیسی



داستانِ ابلیس و حضرت عیسی



روزی در جایی می‌خواندم که شیطان، حضرت مسیح را به بالای برج اورشلیم برد و گفت: اگر تو وابسته و عزیز خدایی، از این بالا بپر تا خدای تو، تو را نجات دهد!
مسیح آرام آرام شروع به پایین آمدن از برج کرد.
شیطان پرسید، چه شد؟ به خدایت اعتماد نداری؟!
مسیح پاسخ گفت: مکتوب است که تا زمانی که میتوانی از طریق عقلت عاقبت کاری را بفهمی، خدایت را امتحان نکن!

 تا آنجا که می‌توانیم برای هر کاری سر به آسمان نگیرم و استمداد نطلبیم چون او بزرگترین یاری‌اش را که عقلانیت است، قبلا هدیه داده است.

نکته جالب متن فوق اینجاست که بزرگترین موهبت الهی که عقل است را نمی‌بینیم و باز دنبال معجزات دیگر هستیم.