آن سوی نفی الزام حجاب


آن سوی نفی الزام حجاب


موضوع حجاب، منطقا نسبیت بردار نیست. کسی که با الزام حجاب مخالف می کند -بخواهد یا نخواهد، متوجه باشد یا نباشد- جاده صاف کن حامیان برهنگی مطلق در محیط اجتماعی است.
وقتی کسی می گوید با الزام حجاب مخالف است، عملا حکم به مجاز بودن بی حجابی می دهد. و در این صورت، نمی تواند با برهنه شدن افراد مخالفت کند یا محدوده تعیین کند.
ممکن است در اینجا ادعا شود "ما فقط با الزام روسری مخالف هستیم؛ اما معتقدیم باید بقیه بدن پوشیده شود".
در این صورت، فارغ از درست و غلط این اظهار نظر، این افراد هم معتقد به الزام و اجبار حجاب هستند و باید به طرفداران برهنگی مطلق (بازگشت وضعیت حیوانی/ جنگلی و غار نشینی) پاسخ دهند که چرا پوشاندن موی سر "نه"، اما پوشاندن بقیه بدن، "باید و حتما"؟!
منطق نورانی حجاب، اولا برای صیانت از کرامت زن و ممانعت از ملعبه قرار گرفتن او در خدمت هوسبازی مردان، و ثانیا برای صیانت از گوهر عفاف عمومی است تا از این طریق، نهاد مقدس خانواده مصون بماند و سپس جامعه (به مثابه کلّ متشکل از سلول هایی به نام خانواده) استحکام یابد و در مسیر رشد قرار بگیرد.
ادعای باور داشتن به اهمیت حجاب و ضمنا مخالفت با حجاب اجباری، پوست خربزه ای است که دیگران پیش پا نهاده اند و کسی که پا روی آن گذاشت، قطعا سُر خواهد خورد و به زمین می خورد.
نفی الزام از حجاب، نه در عالم ذهن و نه در جهان واقعیت، نمی تواند حد یقف داشته باشد و اگر کسی پس از نفی الزام، مدعی حد گذاری شود، مجددا حکم به الزامی داده که خود پیشاپیش نفی می کرد!