شاخصه های روشنفکری 2

                           روشنفکر واقعى کیست؟(2)

3-علم و آگاهى

عشق به علم و اندیشه و کار و مشغله فکرى و دانستن هر چه بیشتر، از مقدمات روشنفکرى به حساب مى‏آید. روشنفکران غالبا با درس و مدرسه و کتاب و محصل و معلم و... سرو کار دارند. در بوستان اندیشه از شخم زدن زمین ذهن و کاویدن انبان حافظه لذتى سرشار مى‏برند. روشنفکر علاوه بر آنکه درس خوانده و با سواد است و دست کم در یکى از علوم نیمچه تخصصى دارد، از حوزه تخصصى خویش بیرون آمده و سرى هم به مسائل عام بشرى مى‏زند و پیگیر آن مسائل است. وى باید از امور جارى عالم باخبر باشد تا نام روشنفکر را برازنده گردد. و باید از مسائل ملت ‏خود آگاه‏تر باشد و بیشتر به آنها بیندیشد و در پى گره‏گشایى کار ملت‏خویش باشد.

4-کردار نیک

اصلاح‏گرى یکى از ویژگیهاى مهم روشنفکر واقعى است. بسیار بوده‏اند روشنفکران پرحرف و لاف زنى که در میدان عمل کارى و اثرى از آنها پدید نیامده است. خوب مى‏دانند و پندارهایشان نیک است. خوب هم حرف مى‏زنند و حرفهاى خوب هم مى‏زنند اما پاى عمل که مى‏افتد همه از میدان به در مى‏روند و هر کس بهانه‏اى مى‏تراشد. روشنفکر واقعى با ظلم و بى‏عدالتى مى‏جنگند و بر حق کشى و ستم عصیان مى‏کند. تا آنجا که برخى، روشنفکر را به عصیان‏گرى آگاه تعریف مى‏کنند. روشنفکر واقعى باید در عین حال با سنتهاى غلط نیز در افتد. با جهالت مردم مبارزه کند، خرافات را کنار گذاشته و مردم را به تعقل و خرد ورزى سوق دهد. روشنفکر واقعى در همه حال با مردم است و دستش در دست آنها. غم آنها را مى‏خورد. براى آنها کار مى‏کند و همچون آنان زندگى مى‏کند. خود را تافته جدا بافته از آسمان افتاده نمى‏داند.

5- حریت

روشنفکر باید در بُعد اندیشه آزاد فکر کند، اما نه به معناى آزاد فکر اروپایى که در مقابل کلیسا قیام کرد و قید هر گونه تعبدى را از گردن خود باز کرد. به خیال خام خود التزام به هیچ مکتبى را نپذیرفت. رهایى از همه مکاتب و رهایى از فکر و عقیده نه شدنى است و نه مطلوب. آزادى مطلق در بُعد اندیشه امکان ندارد، اگر هم ممکن بود دلچسب نبود. مگر مى‏توان به سخن حق تعهد نداشت و روشنفکر باقى ماند. بدون فکر که نمى‏توان زیست پس چه بهتر که به حقیقت دل بست و از قید غیر حق آزاد شد.

روشنفکر واقعى در درجه اول از قید اهواء نفسانى‏خویش رهیده و تسلیم عقل و منطق مى‏شود. واین البته کارى‏است‏بس دشوار. پس‏ازآن‏آزادى از افکار وارداتى و بى‏تناسب با فرهنگ ملى و دینى خود.نه آنکه عین سرمشق‏هاى اصلى روشنفکرى‏ابزارمثلادموکراسى‏وارداتى‏باشد.

 

پى‏نوشتها:

 *برای مطالعه بیشتر به کتابهای:

  1.در خدمت وخیانت روشنفکران

  2. غربزدگی» مرحوم جلال آل احمد مراجعه کنید