و

هـــر زمينيكربـــــــــــلا ست ...؟...!!..

هـــر روز....

هـــر روز....

هـــر روز....

هـــر روز عاشورايي در ارض وجودم بپا ميشه

هـــر روز كربلايي تازه متولد ميشه و

هـــر روز يزيدينو در اندرونم طغيان ميكنه

و با خواهشهاي نو ،هوسهاي نو و شهوتهاي نو ،

ميخواد همه خوبيها وفضيلتهاي انساني و رحمانيمو غارت كنه

و با رذيلتهاي شيطاني بر عرش وجودم تكيه و سلطنت كنه....

اونوقته كه حسيــــن وجودم قيام ميكنه

و با تمام عشق در برابر تمام هوس مي ايسته...

و يزيد اندرونم عمر سعد رو به وعده هاي هوس آلود بكار ميگيره

وشمربه رقابت وارد معركه ميشه

وهر روز 30 هزار نفر در اندرونم به جنگي نابرابر مشغولند

و ودر واپسين لحظه هاي انتخاب،حـــــر وجودم ،پشيمون ميشه و ...

هر روز باز عمر سعد بر سينه امامم ميشينه

ودر عاشورايي ديگه ودر كربلايي ديگه حقي ديگه سر بريده ميشه....

اونوقته كه بي هيچ پروايي ،بر پيكر حق اسب مي تازند....

وبر خيمه هاي عصمتم يورش مي برند....

وكو دكان معصوميتم رابه تازيانه ميگيرند....

وسر پناه امنيتم را به آتش مي كشند ....

و من آواره وسر گردان و مظطرب و گريانم ....

و من در اين ميانه هر روز شاهد قربان شدن حقي در اندرون خودم

اين تكرار حادثه هر روز منه ومن هر روز ميفهمم :

هـــــر روزي عاشــــــورا ست ...؟...!!..

و

هـــر زمينيكربـــــــــــلا ست ...؟...!!..

يعني چي... .؟.........!....

حـــــــــــــــنان