از زبان زائر کربلا
از خدا آمده ام تا به خدا برگردم
پس چرا از سفر کرب و بلا برگردم
مي روم پشت سرم آب نريز اي مادر
وطن مادري آنجاست چرا برگردم
من به پابوسي آن سرور بي سر بروم
واي اگر از حرمش بي سروپا برگردم
کفن و چادر و انگشتر سوغاتم نيست
بگذاريد که با شرم وحيا برگردم
سر پروازبه سوي غم ديگردارم
مي روم شام مگربااسرابرگردم
دل بيمار فقط ازتوشفامي خواهد
شب جمعه است دلم کرب و بلا ميخواهد...