5. نظم و امنیت
ضرورت برقراری نظم در جامعه اسلامی بر اساس عقل و نص شرعی، مسلّم و ضروری است و مورد اتفاق فقهای اسلام است. در اندیشه سیاسی اسلام نیز اختلال نظام، یکی از ادله حاکم بر سایر احکام به شمار می رود و هر گاه حکمی از احکام اسلام به اختلال نظام بیانجامد، منتفی و به عنوان حکمی ثانوی، بیاثر تلقی می شود.
امیرمؤمنان علی(علیهالسلام) در این باره میفرماید:
«قرآن، ساماندهنده امور فردی و اجتماعی شما است». 1
و در جای دیگر میفرمایند:
«شما را (امام حسن و امام حسین) و تمام فرزندان و خاندانم را و کسانی را که این وصیت به آنها میرسد، به ترس از خدا و نظم در امور زندگی وصیت میکنم».2
در زندگی اجتماعی، منافع و مصالح افراد با یکدیگر تضاد پیدا میکند و این تضاد به هرج و مرج اجتماعی می انجامد و تنها عاملی که میتواند این هرج و مرج را به نظم و امنیت تبدیل کند، قانون نظاممند مبتنی بر فطرت انسانی است. هر جامعهای برای بقا و دوام خود نیاز به نظم و امنیت دارد و این امر تنها با قانون دقیق و مجری مقتدر به دست می آید، زیرا هرگز نظم بدون ناظم به وجود نمیآید، لذا وجود دولتی که بتواند نظم و امنیت را در جامعه حاکم کند، ضروری است.
مفهوم امنیت، مصونیت از تعرض و تصرف اجباری است. و در مورد افراد به معنی آن است که نسبت به حقوق و آزادیهای مشروع خود بیم و هراسی نداشته باشند و به هیچ وجه حقوق آنها به مخاطره نیفتد و هیچ عاملی حقوق مشروع آنان را تهدید نکند.3
این امر تنها در سایه نظمی پایدار که بتوان با آرامش و اطمینان خاطر به دنبال حقوق حقه خود رفت، به دست می آید.
به عبارت دیگر، لازمه امنیت، نظم است و لازمه نظم، تن دادن به قانون و فرهنگ قانونپذیری است و ایجاد چنین فرهنگی فقط با دولتی مقتدر به وجود میآید. اندیشه سیاسی اسلام، مبتنی بر آموزههای قرآنی است و قرآن، خود از نظم آفرینش و عالم هستی سخن گفته است. نظام هستی و قوانین حاکم بر آن، از ریزترین موجودات تا بزرگترین آنها، از نظمی شگفتانگیز حکایت میکند. با نگاهی دقیق به پدیدههای هستی در مییابیم که دست پرمهر پروردگار چقدر زیبا و منظم هر چیز را در جای خویش نهاده است.4
جهان با همه بزرگیاش، انباشته از نظم و انسجام و ارتباطهای حساب شده است، نظم چنان اهمیتی را دارد که یکی از دلایل وجود خداوند در عالم هستی برهان نظم است، و این نظم شگفتانگیز عالم بدون ناظمی دانا و آگاه، امکانپذیر نیست.
با این مقدمات، به ارزش و اهمیت این اصل بنیادین در نظام اندیشه سیاسی اسلام پی میبریم که جامعه انسانی که مجموعهای از عالم هستی است که اصل وجودش بر نظم استوار است، برای ادامه حیات و بقاء در این عالم نیازمند نظم و امنیت اجتماعی است تا بتواند به حیات جمعی که فطری اوست ادامه دهد.
بنا بر این دولت اسلامی، متولی ایجاد نظم اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است تا انسانها بتوانند در سایه این نظم، با امنیت روحی روانی و آرامش خاطر به زندگی خود ادامه داده و دنیا را وسیله رسیدن به آخرت قرار دهند.
سامان یافتن زندگی اجتماعی، بدون نظم و امنیت غیرممکن است. از اینرو، هیچ ملتی بدون حکومت و تأمین امنیت نمیتواند دوام و قرار یابد، بدیهی است که برای استقرار نظم و امنیت، قانون به تنهایی کارآیی ندارد؛ چرا که همه مردم قوانین را رعایت نکرده و خود را ملزم بدان نمی دانند، و برای تخلف از قوانین انگیزههای مختلفی وجود دارد. از اینرو، برای حاکمیت قانون و عدم تضییع حقوق افراد، به ضمانت اجرایی نیاز است و حکومت، با قدرت و ابزاری که در اختیار دارد، به نظم اجتماعی حاکمیت میبخشد.5
رونوشت:
1. نهج البلاغه، خطبه 158.
2. همان، نامه47.
3. عباسعلی عمید زنجانی، مبانی اندیشه سیاسی اسلام، ص362.
4. بقره، 164؛ ملک، 3 و 4.
5. محمد سروش، دین و دولت در اندیشه اسلامی، ص502.