مبانی سیاست در اسلام 6

6. صلح‌گرایی

اسلام از ماده «سلم» است و یکی از معانی آن صلح و سازش است. چنان‌که ایمان از ماده «امن» به معنای امنیت است. پس اسلام بر صلح و امنیت بنا شده است.

از دیدگاه اندیشه سیاسی اسلام صلح، ارزش و هدف و از بنیادی‌ترین مبانی سیاسی اسلام شمرده می‌شود. هدف از صلح، مصلحت گرایی نیست، بلکه صلح خود مصلحت است. زیرا با زندگی فطری انسانها سازگار‌تر است. و در شرایط صلح، رشد و تعالی انسان و تفاهم برای رسیدن به توافق‌ و سرانجام یگانگی آیین بشری و گرایش انسان‌ها به حق امکان پذیرتر است.

خداوند سبحان در قرآن به مناسبت‌های مختلف، از مطلوبیت صلح سخن به میان آورده است:

«ای مؤمنین همه در صلح و سازش داخل شوید».1

«صلح و سازش بهتر است، منتهی مردم بخیل‌اند و راضی به برقراری صلح نیستند».2

«به خدا تقوی بورزید و میان خود صلح برقرار نمایید».3

امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) که خود از منادیان صلح و امنیت در پناه ایدئولوژی اسلام بوده است، بر این نکته تاکید داشته و در نامه خود به مالک اشتر چنین می‌فرماید:

«هرگز صلح و آشتی که دشمن به تو پیشنهاد می‌کند و رضایت الهی در آن است، ردّ نکن زیرا؛

1. صلح موجب آسایش و آرامش سپاهیان است.

2. خودت از اضطراب درونی راحت خواهی شد.

    3. امنیت بر شهرهای تو حاکم می‌شود.»4

در اسلام، اصل بر مسالمت، صلح، گذشت و اغماض است. لذا پیامبران الهی مامور به آن بوده اند چنانچه پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) مدت 13 سال در مکه در عمل، این شیوه را نشان داد و اصل اولی مسالمت و برخورد استدلالی و دعوت به حکمت را رعایت فرمود.5

اسلام برای ایجاد آسایش و امنیت معنوی و مادی در جامعه بشری، منادی ایدئولوژی صلح و سازش در میان تمام ادیان، ملل و اقوام بوده است. و شاید بتوان گفت؛ اسلام دین سازش و صلح برای تمام جامعه بشری بوده و به همین جهت بنیاد اندیشه صلح و دوستی را پایه گذاری کرده است. در اسلام جهاد نیز برای ایجاد حیات امن انسانی است نه کشتن انسانها، بنابراین اسلام به دنبال صلحی است که این هدف را تأمین کند.6

 

--------------------------------------

1. بقره/208.

2. نساء/128.

3. انفال/1.

4. نهج‌البلاغه، نامه 53.

5. اسد الله بیات، سیری در مبانی اندیشه سیاسی اسلام، ص127.

6. برای مطالعه بیشتر درباره این موضوع می‌توانید به کتاب «دین و صلح» نوشته محمود سمندری مراجعه کنید.

 


انّاللّه وانّا الیه راجعون

انّاللّه وانّا الیه راجعون

اذا مات العالم ثلم فی الاسلام ثلمة لایسدهاشئ

رحلت جانگداز عارف ربانی،فقیه صمدانی،

حضرت آیت ا لله العظمی محمد تقی بهجت فومنی (ره)

 را به محضر مقدس حضرت بقیه الله الاعظم(ارواحنا فداه)، مقام معظم رهبری ، مراجع تقلید ،مراکز علمی حوزه و دانشگاه و جهان  تشیع تسلیت عرض می نمایم.

 


مبانی سیاست در اسلام- 5

 مبانی سیاست در اسلام- 5

 

5. نفی سلطه بیگانگان

 

فساد سیاسی، عوامل مختلف و بسیاری دارد، ولی عمده‌ترین این عوامل سلطه و استبداد داخلی و بویژه خارجی است.

اندیشه سیاسی اسلام در مقام پرورش امتی مستقل و خودکفا است. زیرا سربلندی و عزت جامعه اسلامی آرمان اسلام است. و تسلط بیگانگان بر حاکمیت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه از عواملی است که این ارزش انسانی و اسلامی را از جامعه می‌گیرد.

خدای سبحان در این زمینه می‌فرماید:

« و خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلطی نداده است ».1

« شما دو نفر (موسی و هارون) بروید به سوی فرعون که او طغیان و سلطه جویی پیشه کرده است ».2

« کسانی که پس از ستم زدگی به پیروزی می‌رسند دیگر راه سلطه‌ای بر آن‌ها نیست ».3

این اصل قرآنی در تاریخ سیاسی اسلام ، بویژه در یک قرن اخیر نقش تعیین کننده‌ای داشته است. از عمده‌ترین و بنیادی‌ترین نقش‌های سیاسی این قاعده قرآنی ضمانت سیاسی مسلمین است. یعنی این اندیشه سیاسی اسلام باعث عزت و سلامت و پیشرفت مادی و معنوی جامعه و ضامن استقلال سیاسی دولت اسلامی از هر گونه سلطه است.

اگر از سلطه بیگانگان بر جامعه اسلامی غفلت کنیم دولت و جامعه اسلامی دچار رکود و اضمحلال خواهد شد. نتیجه سلطه بیگانه، خطرات زیر را برای جامعه اسلامی در پی خواهد داشت:‌

الف) غفلت از ایدئولوژی و مکتب4

ب) سهل انگاری و بی‌تفاوتی در مقابل ارزش‌ها5

ج) خلع سلاح اقتصادی(بدون تردید جامعه نیازمند، نه توان مبارزه دارد و نه جرأت ابراز حق و دفاع از عقیده و مکتب، زیرا شکم گرسنه دین و ایمان نمی‌شناسد)6

د) خلع سلاح نظامی.7

بنابر این هر چه سبب علو کافر و استیلای آنان بر مسلمان‌ها شود، ممنوع است و اصل نفی سبیل بر ادله اولیه، حکومت دارد.8

بنابراین هر گونه قراردادی که به سلطه بیگانگان بر کشور بیانجامد؛ باطل بوده و یک جانبه ملغی است.9 

 

رونوشت:

 

1. نساء/141.
2. طه/43.
3. شوری/41.
4. نساء/89.
5. قلم/9.
6. نساء/102.
7. انفال/60.
8. موسوی بجنوردی میرزا حسن ، القواعد الفقهیة، ج1، ص162.
9. ولایی عیسی ، مبانی سیاست در اسلام، ص459-460-461.

مبانی سیاست در اسلام 4

  

مبانی سیاست در اسلام 4

 نفی استکبار:

در تفکر سیاسی اسلام هرگونه استکبارورزی چه از سوی حاکمان و چه از سوی بیگانگان، محکوم است و هیچ جایگاه عقلانی ندارد. اسلام از بدو تولد با هر گونه استکبار از طرف هر کسی مخالف بوده و در صدد رهایی ملت‌ها از سلط? افکار و اعمال استکباری بوده است.

قرآن کریم، خود بزرگ بینی و سلطه جویی و بهره کشی از دیگران را گناهی در حدّ شرک و ریشه اعمال شرک آلود و منشأ ارتکاب ظلم و جرایم ضد انسانی و طغیان و رو در رویی با خدا و خلق می‌داند.

استکبار از دیدگاه قرآن، خصلتی است که در هر فرد و جامعه‌ای بروز کند، آن را به ضد خدا و دشمن خلق و ارزش منفی تبدیل می‌کند؛ استکبار هیچگاه موضع حق ندارد و همواره از هواهای نفسانی و خواسته‌های شیطانی سرچشمه می‌گیرد.

بزرگترین خطر استکبار در حیات سیاسی ملتها ظاهر می‌شود. و آبادیها را خشک و ویران و نسل ها را تباه می‌سازد؛ و با زیر پا گذاشتن حق و زورگویی، تمامی امکانات و نیروها و ارزشهای بشری را در خدمت هواهای نفسانی و خواسته‌های شیطانی فرد و یا گروه خاصی قرار می‌دهد. 1   2

استکبار در فرهنگ اسلامی بسیار نکوهش شده و انسانها از هر گونه کبر و غرور نهی شده اند، استکبار فردی انسان را از هویت و انسانیت جدا کرده و به سوی سرکشی و توحش می‌کشاند، تا جایی که همه چیز را برای منافع فردی خود می‌جوید. استکبار سیاسی ‌توان و ثروت و تمام نیروهای مفید ملت‌ها و جوامع را در خدمت اهداف خود می‌خواهد، تا ملت‌ها را به استضعاف و بردگی کامل بکشاند.

جهان امروز، زخم خورده و بلا دیده سیاست‌های استکباری و تبعیض نژادی جهان خواران بوده و هست، هنوز صدای دیو گونه استکبار از مراکز قدرت جهانی و از مراکز تبلیغاتی و رسانه‌ای به گوش می‌رسد. اسلام، جهانی به دور از کبر و غرور فردی و سیاسی را می‌خواهد.

 
پی نوشت:

1. آیات : یونس/75؛ فرقان/21؛ اعراف/48؛ قصص/4؛ بقره/190 تا 193.

2. عباس‌علی عمید زنجانی، فقه سیاسی، ص129-130.

 

  


مبانی سیاست در اسلام 3

مبانی سیاست در اسلام 3    

(قسمت سوم)                                         

3. ولایت و حکومت فقیهان:

 

در نهایت این که فقهای شیعه قایل به ولایت فقیه جامع الشرایط بر جامعه اسلامی بوده و این حق را به او داده‌اند که بتواند در عصر غیبت، جانشین پیامبر و امامان معصوم(علیهم‌السلام) باشد و اجرای احکام حکومتی را بدست گیرند. امام خمینی(رحمةالله) - تنها فقیهی که توانست با آموزه‌های دینی دولت اسلامی تشکیل دهد و اجرای احکام حکومتی را خود بدست گیرد- بر اساس نظریه فقه دولت، قایل به اختیارات مطلق برای فقیه جامع الشرایط بوده است، ایشان علاوه بر اقدام عملی، در تبیین نظری فقه دولت نیز پیشگام بوده، و یک نظریه نسبتاً جامع درباره دولت دارد. ایشان درباره ولایت مطلق فقیه می‌فرماید:

اطلاق فقیه یعنی: «فقیه عادل تمامی اختیارات حکومتی و سیاسی پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و امامان معصوم (علیهم‌السلام) را دارا می‌باشد و اساساً [از این جهت] تفاوت معقول نمی‌باشد، زیرا والی. هر که باشد  اجرا کننده‌ی احکام شریعت، اقامه‌ کننده‌ی حدود الهی،گیرنده خراج و مالیات و متصدی مصرف آن‌ها مطابق مصلحت مسلمانان است.» 1

و باز می‌فرماید: اطلاق ولایت یعنی: «فقیه همه اختیارات امام را دارا می‌باشد مگر آن که دلیلی قائم شود که اختیاری که برای امام ثابت است به خاطر جهات شخصی معصوم است نه به جهت ولایت و حکومت و یا اگر مربوط به امور حکومتی و سیاسی است اختصاص به معصوم دارد.»2

نیز می‌فرماید: «این توهم که اختیارات حکومتی رسول اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بیشتر از حضرت امیر(علیه‌السلام) بود یا اختیارات حکومتی حضرت امیر(علیه‌السلام) بیش از فقیه است. باطل و غلط است. ... همان اختیارات و ولایتی که حضرت رسول و دیگر ائمه(علیهم‌السلام) در تدارک و بسیج سپاه تعیین ولات و استانداران، گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را برای حکومت فعلی قرار داده است. ... برای هیچ کس این توهم نباید پیدا شود که مقام فقها همان مقام ائمه(علیهم‌السلام) و رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است. زیرا این‌جا صحبت از مقام نیست بلکه صحبت از وظیفه است. «ولایت» یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس یک وظیفه سنگین و مهم است.»3و4

با مقدمات و مباحثی که گذشت، روشن شد که تشکیل حکومت براساس اندیشه‌های سیاسی شیعه لازم و ضروری است و هیچ فقیهی حق ندارد از آن صرف نظرکند مگر این‌که فقیه جامع الشرایطی به آن اقدام کرده و تشکیل حکومت داده باشد. در چنین صورتی، این وجوب از دیگر فقیهان ساقط می‌شود، زیرا تشکیل حکومت اسلامی بنابر نظر فقهای ژرف اندیش فقه شناس، واجب کفایی است.

  -------------------------------------------

 پی نوشت:

1. امام خمینی، کتاب البیع، ج2، ص488.

2. همان، ص 496-497.

3. امام خمینی، ولایت فقیه، ص40.

4. حسین جوان آراسته، مبانی حکومت اسلامی، ص137 تا 225.


مبانی سیاست در اسلام 3

مبانی سیاست در اسلام 3


( قسمت دوم )


3. ولایت و حکومت فقیهان:

امّا این دلیل، ولایت را اثبات نمی‌کند بلکه با مقدمات ذیل می‌توان ولایت فقیه را اثبات نمود:

مقدمه اول: ولایت از شؤون ربوبیت الهی و مختص ذات خداوند است و اصل، عدم ولایت انسانها بر اموال، اعراض و نفوس یکدیگر است.

مقدمه دوم: مشروعیت هر ولایتی تنها با اذن و نصب امکان پذیر است.

مقدمه سوم: در مورد معصومین چنین اذنی داده شده است.

مقده چهارم: در زمان غیبت، یا خداوند از اجرای احکام اجتماعی اسلام صرف نظر کرده و یا اجازه اجرای آن را به کسی که اصلح از دیگران است داده است.

مقدمه پنجم: فرض اول عقلاً ممنوع است، بنابراین اذن ولایت به فرد اصلح داده شده است.

مقدمه ششم: فقیه جامع شرایط همان فرد اصلحی است که اسلام را بهتر از دیگران می‌شناسد، ضمانت اخلاقی بیشتری برای اجرای آن دارد و نیز در مقام تامین مصالح جامعه و تدبیر امور مردم کارآمد است.

نتیجه: مشروعیت در عصر غیبت، اختصاص به فقهای جامع الشرایط دارد و اصل عدم ولایت پس از معصومین(علیهم‌السلام) تنها در مورد ایشان تخصیص خورده است.

با این مقدمات، معتقدیم که ولایت فقیه می‌تواند در عصر غیبت به تشکیل دولت اسلامی همّت گمارد و احکام اجرایی اسلام را به منصه ظهور برساند، و احکام حکومتی اسلام را از لابه‌لای کتب علمی قرنهای گذشته بیرون کشیده و کاربردی نماید. همان‌طور که تشکیل دولت اسلامی در مدینة النبی به دست با کفایت پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقطه آغازی بود که هدف سامان بخشیدن به امور جامعه اسلامی و برقراری قسط و عدل و ترویج معنویت و پاسداری از حریم انسانیت انجام پذیرفت. و پس از آن حضرت بنا بر سفارش ایشان، به امامانِ منصوب، سپرده شده. پس از امامان معصوم‌(علیهم‌السلام) نیزاین وظیفه خطیر به فقهای جامع‌ الشرایط واگذار شده تا احکام اجرایی و کاربردی اسلام تعطیل نشود. فقهای شیعه در طول قرون بعد از ظهور اسلام تا به حال، این مباحث را در لابه‌لای مباحث فقهی خود به صورت استطرادی نه استقلالی منعکس کرده‌اند و نظریه دولت اسلامی در افکار و اندیشه‌های سیاسی آنان، همواره وجود داشته است.

با توجه به مباحث فوق نکات ذیل قابل توجه است:

1. دغدغه طرح مباحث مربوط به فقه دولت و حکومت همواره وجود داشته و پیشینه آن نه تنها به دوره پس از غیبت که به عصر حضور امامان بازمی‌گردد.

2. آرای فقیهان در زمینه حکومت، گاه به صورت «نظر» و گاه به صورت «نظریه» مطرح شده است. اندیشه سیاسی در میان فقیهان در تمامی ادوار فقه وجود داشته و در دوره بالندگی آن، نظرها به نظریه‌ها تبدیل شدند.

3. نظریه‌های دولت همانند خود دولت، مسیر تطور و تحول را پیش رو داشته است. این تطور در دیدگاه فقهای شیعه از زاویه میزان بسط ید آنان در طرح مباحث نقش زمان و مکان و نیز درگیر شدن با مسایل عینی سیاسی و اجتماعی قابل بررسی است.

4. نظریه‌هایی که تاکنون در زمینه «ولایت فقیه» اراده شده، به طور کلی در سه نظریه«حسبه»، «انتخاب» و «انتصاب» خلاصه می شوند که یا بر مبنای مشروعیت الهی دولت و قدرت سیاسی (حسبه و انتصاب) و یا بر مبنای مشروعیت الهی - مردمی (انتخاب) شکل گرفته‌اند.


مبانی سیاست در اسلام 3

مبانی سیاست در اسلام 3

قسمت اول

3. ولایت و حکومت فقیهان:

ولایت تشریعی پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و امام معصوم(علیه‌السلام) سه شأن در بر دارد: مرجعیت دینی (ولایت تفسیری)، قضاوت (ولایت قضایی) و زعامت و رهبری (ولایت سیاسی).

بر اساس اعتقادات شیعه، پس از شهادت امام حسن عسکری(علیه‌السلام) در سال 260ق دوران غیبت فرا رسید و حکمت الهی بر این تعلق گرفت که آخرین حجت حق مهدی موعود(عج‌الله‌تعالی‌فرجه) از دیده‌ها غایب شود.

دوره غیبت صغری از سال 260ق تا 329ق ادامه یافت که در این مدت چهار تن1 از عالمان و وارسته و مورد وثوق امام زمان(عج‌الله‌تعالی‌فرجه) نواب خاصه- واسطه بین آن حضرت و مردم بودند با درگذشت آخرین نایب خاص، دوره غیبت کبری آغاز شد. در این دوره، مقام نیابت و جانشینی امام(علیه‌السلام) به صورت عام بر عهده فقیهان جامع الشرایط قرار داده شد و از آن جا که منصب نیابت به شخص خاص تعلق نگرفته و بر اساس اوصاف: فقاهت، عدالت و ... می‌باشد «نیابت عامه» نام گرفته است.

بنابراین نتیجه‌گیری می‌کنیم که فقیهان نیابت عامه دارند که تمام شؤونات سیاسی و مرجعیت دینی امام معصوم(علیه‌السلام) را به نحو احسن انجام دهند. امام خمینی(رحمةالله)   با چند مقدمه، این مسأله را اثبات می‌کند:

مقدمه اول: اسلام فقط عبارت از احکام عبادی نیست بلکه در زمینه مسائل اقتصادی، مالیاتی، جزایی، حقوقی، دفاعی، معاهدات بین‌المللی و ... نیز مقرراتی را در بردارد.2

مقدمه دوم: احکام اسلام نسخ نشده و تا قیامت باقی است.

مقدمه سوم: اجرای احکام اسلام جز از طریق تشکیل حکومت ممکن نیست، زیرا حفظ نظام جامعه اسلامی از واجبات مؤکد و اختلال امور مسلمانان ازامور ناپسند است. حفظ نظام، جلوگیری از اختلال و هرج و مرج و حفاظت از مرزهای کشور اسلامی در مقابل متجاوزین که عقلاً و شرعاً واجب است، جز با والی و حکومت میسر نیست.3

مقدمه چهارم: به اعتقاد شیعه، امامان معصوم پس از پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) والیان امر بوده و همان ولایت عامه و خلافت کلی الهی را دارا بوده‌اند.

مقدمه پنجم: دلیل لزوم حکومت و ولایت در زمان غیبت همان دلیل لزوم ولایت امامان معصوم (علیهم ‌السلام) است.4

مقدمه ششم: عقل و نقل متفق‌اند که والی باید عالم به قوانین، عامل در اجرای احکام و با کفایت در ادارة جامعه باشد.5

نتیجه: امر ولایت به ولایت فقیه عادل باز می‌گردد و اوست که برای ولایت بر مسلمانان صلاحیت دارد. اقدام به تشکیل حکومت و تاسیس بنیان دولت اسلامی به نحو وجوب کفایی بر همه فقهای عادل واجب است.

تمامی مقدمات ششگانه از واضحات بوده، جای هیچ تردیدی در آن‌‌ وجود ندارد. نتایج روشنی که از این برهان گرفته می‌شود عبارتست از:

1. ضرورت حکومت اسلامی در زمان غیبت

2. ثبوت اصل ولایت فقها

3. ثبوت اطلاق ولایت فقها

 رونوشت:

1. نواب خاص عصر غیبت صغرا به ترتیب: عثمان بن سعید عمروی، محمد بن عثمان، حسین بن روح نوبختی، علی بن محمد سمری بودند.

2. امام خمینی، کتاب البیع، ج2، ص460.

3. همان ، ص461.

4. همان، 461-464.

5. همان، ص464-465؛ نهج‌البلاغه، خطبه 131.


مبانی سیاست در اسلام 2

مبانی سیاست در اسلام 2

2. امامت و رهبری:

رهبری نوعی جریان عملی است که فرد یا گروهی با استفاده از افکار و شرایط و امکانات خاص، گروهی دیگر را از لابه‌لای جریان‌های مخالف و رویدادهای طبیعی به سوی اهدافی خاص رهنمون می شوند. در رهبری دو عنصر عقیده و ضرورتهای عینی لازم و ضروری است.

رهبری در نظام سیاسی اسلام از خداوند متعال آغاز می‌شود و با اراده و اذن خدای سبحان به پیامبران الهی و سپس امامان منتخب واگذار می‌شود تا روند هدایت و رهبری مردم به سوی اهداف خاصی که برخاسته از عقیده توحیدی اسلام است، تداوم یابد و بشریت در سای? هدایت الهی به مقصود اصلی که همان قرب الهی است، برسد. این وظیفه جز از پیامبران الهی و امامان پذیرفته شده نیست، مگر این که آن‌ها خود این وظیفه را به کسی دیگری بسپارند.

در اصل، ولایت و نبوت پیامبر گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) توام با ولایت سیاسی او بوده است. ولایت سیاسی او بر اساس نص شرعی1 و وحی الهی اعطا شده و مبدأ مشروعیت این ولایت ، خواست و فرمان الهی بود. پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بر اساس نصوص متعدد شرعی در باب زعامت و تولیت سیاسی امت پس از خود، در زمان حیاتش، به امر الهی، تعالیمی ارائه کرده و «نظام امامت» را بنا نهاده است، که این از اعتقادات شیعه است. اعتقاد شیعه در باب شأن و منزلت امامان معصوم(علیهم ‌السلام) در ولایت سیاسی آنان بر امت خلاصه نمی‌شود و بسی فراتر از آن است. شیعه بر آن است، که امامان معصوم(علیهم ‌السلام) در همه شؤون نبی اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به جز دریافت وحی تشریعی، وارث و نایب او هستند. یعنی ائمه اطهار(علیهم‌السلام) علاوه بر ولایت سیاسی، دارای ولایت معنوی و هدایت دینی جامعه و آموزگار حقایق دینی نیز هستند. دیدگاه عالمان شیعی در باب ولایت سیاسی پیامبر گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و در عصر حضور امام معصوم(علیه‌السلام) کاملاً یکدست و روشن است. شیعه به نظریه امامت معتقد است و ولایت بر امت را یکی از شؤون امامت امام معصوم(علیه‌السلام) می‌داند. و تمام اختیارات سیاسی و معنوی پیامبر را برای امام معصوم(علیه‌السلام) نیز می‌پذیرد، زیرا لازمه خاتم بودن دین اسلام، جاودانگی و جهان شمولی آن است. و این جامعیت و جهان شمولی، اثبات کننده ولایت سیاسی پیامبر تا آخرالزمان می‌باشد، یعنی در هیچ زمانی نباید ولایت سیاسی و معنوی پیامبر از جامعه رخت بربندد، بلکه این ولایت همچنان می‌بایست توسط افرادی منتخب، ادامه پیدا کند، این افراد توسط آیات الهی و شخص پیامبر مشخص و معرفی شده‌اند. آیاتی که ولایت ائمه اطهار(علیهم‌السلام) را اثبات می‌کند:

«ولی شما تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده‌اند، همان کسانی که نماز برپا می‌دارند و درحال رکوع زکات می‌دهند.» 2

«ای پیامبر! آن چه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر نکنی پیامش را 75نرسانده‌ای و خدا تو را از گزند مردم نگاه می‌دارد.» 3

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را (نیز) اطاعت کنید.» 4

ده‌ها حدیث نبوی نیز به وضوح، بر نصب علی(علیه‌السلام) به امامت مسلمین پس از پیامبر دلالت دارند. مثل حدیث ثقلین، حدیث غدیر و حدیث انذار و.......... بنا بر اندیشه سیاسی اسلام، زعیم و ولی سیاسی جامعه باید دارای ویژگی‌های عصمت، علم به غیب و انتصاب باشد. بخصوص نسبت به افرادی که توسط شخص پیامبر گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به امامت و زعامت سیاسی و معنوی جامعه گمارده شدند.

 

پی نوشت:

1.  احزاب، 6؛ مائده، 55؛ نساء، 105.

2.      مائده، 55.

3.      همان، 67.

4.      نساء، 59.


مبانی سیاست در اسلام 1

مبانی سیاست در اسلام  1

       با بررسی علوم متفاوت برای هر کدام ریشه و مبنایی خواهیم یافت که ساختار آن علم بر‌ آن استوار است. علم سیاست نیز از این قاعده، برکنار نیست. تمام دانشمندان علوم سیاسی برای گرایشهای سیاسی جهان، مبانی و ریشه‌هایی را عنوان می‌کنند که سیاست بر آن استوار و دوام یافته وسایر بخشهای علم سیاست، از آن متأثر بوده است. اسلام نیز به عنوان یک مکتب که جهان بینی خاص خود را دارد، از این مسئله به دور نبوده است، زیرا برای زندگی بشر دارای برنامه و طرح‌هایی است که بشریت بر اساس آن فرامین حیات خود را بر خالق گره زده از آن الهام می گیرد.

اسلام برای بنای یک حکومت واحد جهانی برنامه ای سیاسی ‌دارد که ساختار آن‌را قرآن بیان کرده است. با بررسی در اندیشه سیاسی اسلام، می‌توانیم مبانی سیاسی آن را باز شناخته و آن را به بشریت ارائه کنیم. در این فصل نگاهی به مبانی اندیشه سیاسی اسلام خواهیم داشت.

1. ولایت و حاکمیت خداوند:

از دیدگاه قرآن حق حاکمیت تنها از آن خداوند است. اوست که اراده‌اش در همه شؤون هستی تحقق می‌یابد. در امور تکوینی به صورت جبری و در امور تشریعی و مربوط به زندگی انسانها، انسان مسؤول تحقق اراده تشریعی الهی که همان دین او است می‌باشد: «و هر کس جز اسلام (تسلیم در برابر فرمان حق) آیینی برای خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد ...»1

در قرآن کریم آیات بسیاری است که با صراحت تمام این مطلب را اثبات می‌کند که حاکمیت اولاً و بالذات از آن خداست و ثانیاً و بالعرض از سوی خدا به هر که بخواهد واگذار می شود.2

ولایت نیز چون حاکمیت به دو صورت تکوینی و تشریعی مطرح می شود. ولایت تکوینی همان اقتدار و تسلط بر تصرف در عالم هستی است و ولایت تشریعی یعنی ولایت در امور اعتباری که واقعیتی جز جعل جاعل ندارد. ولایت مطلق از آن خداوند است و به همین جهت هر گونه ولایتی چه تکوینی و چه تشریعی تنها به اذن او تحقق می‌یابد.

به عبارت دیگر: «حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است. جهان طبیعت، واحدی به هم پیوسته و هماهنگ و با توازن است که با نظم کاملاً دقیق از سوی خداوند گردیده و روابط آن در شکل قوانین مختلف جلوه می‌کند. خداوندی که اراده او حکومت مطلق بر کلّ هستی دارد، به عبارت دیگر جهان هستی در رابطه با اراده خداوند وجود می‌یابد و نظام می‌پذیرد و همه قوانین و روابط نمایانگر همین نظام هستند.»3

 

منابع:

1. آل عمران/85.

2. اعراف /54- شوری /9- فاطر /13- انعام /62- بقره /257.

3. سید جلال الدین مدنی، حقوق اساسی و نهادهای سیاسی، ص141.


روشهای سیاست در اسلام ( 2 )

روشهای سیاست در اسلام ( 2 )

 

چه کسانی دست به این اندیشه‌سازی و روش‌سازی‌های سیاسی زده‌اند، آیا آنها جز به قدرت و عقده‌های شخصیتی خود می‌اندیشیده‌اند؟ آیا کسانی را می‌توان یافت که در اوج قدرت به خاطر مصالح اسلام و قرآن و جامعه اسلامی حکومت را رها کرده باشند؟ اگر کسی را نتوان یافت نشان‌دهنده چه نوع اندیشه‌هایی است؟ قطعاً ‌این چنین تفکری برخواسته از اندیشه الهی پیامبر نبوده است. زیرا آن حضرت برای ایجاد جامعه متحد اسلامی و ریشه دواندن تفکر ایمانی در فکر و دل مردم، از تمام هستی خود گذشت و پس از او نیز رهروان راستین او – که منابع اهل سنت و شیعه به آن و نام آنها تصریح کرده‌اند – حیات اسلام و جامعه اسلامی را بر قدرت و حکومت خود ترجیح دادند. دنیاطلبان و اشخاصی که عقده قدرت و حکومت در دل آنها به یک غده سرطانی تبدیل شده بود، با نام اسلام و مسلمانی، حکومت را از دست صاحبان و وارثان اصلی آن گرفتند. و برای مشروع جلوه دادن آن دست به اندیشه‌سازی زدند. و تکثر در روش سیاست را مسبب شدند، حال آن که در اندیشه سیاسی اسلام تنها یک روش سیاسی داریم و آن روشی است که پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از منبع وحی دریافت و اجرا کرده و سپس به جانشینان واقعی خود سپرده است.

انبیاء الهی با هدایت تشریعی انسان‌ها را در مسیر تحول عظیم زندگی قرار داده‌اند. اگر خداوند انبیاء را به هدایت انسان مأمور نمی‌ساخت، بشریت در دوران کودکی بسر می‌برد، چنانچه هیچ تمدنی را نمی‌توان یافت که به شکلی مستقیم و یا غیرمستقیم از تعالیم انبیاء الهی تأثیر نپذیرفته باشد. تعالیم انبیاء الهی چهره تمدن بشری را در هر یک از مقاطع زمانی دگرگون ساخت تا اینکه موازین اسلام برای تمام اعصار و همه  جهان جاویدان باقی ماند. پیامبران راستین بر اساس توجه به مبدأ حیات و آرمان‌های الهی بر اساس قلمرو رسالت به هدایت بشر پرداخته‌اند. 1

حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دین مبین اسلام را با اصولی محکم و ضمن مجموعه‌ای از تعالیم والای الهی که در قرآن مندرج است ارائه کرد، و در زمانی کوتاه قلمرو بسیار گسترده‌ای در جهان بدست آورد و اندیشه‌های آسمانی و انسانی قرآن، محور بحث‌های فراوان سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی و اخلاقی شد. تأکید آیات خداوندی بر کسب علم، تهذیب اخلاق، تزکیه نفس، برقراری مساوات میان افراد و بهره‌گیری از مواهب و نعمات الهی تا رسیدن به مرحله متعالی از توانایی، احکام اسلام در برآوردن مجموعه‌ای از نیازهای مادی و معنوی افراد بشر، با ترتیبی بسیار مطلوب و پسندیده نشان دارد.

پیامبر اسلام در بـُعد رسالت، پیام رسان توانای الهی و در بـُعد امامت مؤسس جامعه اسلامی بود و مادام که در قید حیات بود، قدرت و اختیار مطلق در دست او بود. در راه تحقق امت واحد برای پرستش خدای واحد تلاش می‌کرد.2

و پس از خود این مأموریت بزرگ الهی را به امامان معصوم که از سلاله پاک حضرت زهرای اطهر (سلام‌الله‌علیها) و امام حسین (علیه‌السلام) بودند واگذار کرد و بنا به فرمان الهی امامت و ولایت را به ایشان سپرد. شیعه معتقد است که از ناحیه پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نص کافی در خصوص تعیین امام و جانشین پیغمبر رسیده است. آیات و اخبار متواتر قطعی مانند آیه ولایت ، حدیث غدیر ، حدیث سفینه ، حدیث ثقلین ، حدیث حق ، حدیث منزلت و حدیث دعوت عشیره اقربین ...... مستندات این ادعاست.3

پی نوشت:

1. سیدجلال الدین مدنی، مبانی و کلیات علوم سیاسی، ص217 و 218.

2. سیدجلال الدین مدنی، مبانی و کلیات علوم سیاسی ، ص218 و 219.

3. برای مطالعه بیشتر می‌توانید به کتاب شیعه در اسلام علامه طباطبایی مراجعه کنید.
<      1   2   3   4   5   >>   >