امروز رژیم صهیونیستی شاهد گسترش نوعی افراطیگرایی عمیق در درون لایههای اجتماعی خود است. پس از گذشت حدود 56 سال از تصرف سرزمینهای اشغالی، این دولت از درون، دستخوش تضادهای چندگانهای گردیده و خاخامهای افراطی روز به روز از قدرت بیشتری برخوردار میشوند. آنها با اتخاذ یک خط مشی افراطگرایانه و ترویج آموزههای بیاساس در میان پیروانشان، در حال نهادینه کردن مفاهیم منحط صهیونیستی مورد نظر خود در سرزمینهای اشغالیاند. البته این عده همواره ادعا دارند که مفاهیم ساختگی آنها از بطن متون دینی و مضامین تورات و تلمود، برگرفته شدهاند. به هر ترتیب قدرت و نفوذ این گروهها در درون جامعه رژیم صهیونیستی در حال افزایش است و فشارهای آنها برای تحقق مبانی سست ایدئولوژیکی و تعقیب سیاستهای افراطی رژیم صهیونیستی، بیشتر میشود.
سابقه شکلگیری جریانات افراطی سازمند در درون بسترهای اجتماعی رژیم صهیونیستی، به نوعی با تاریخچه تأسیس این رژیم پیوند دارد. امروز واژه صهیونیسم به گونه تفکیکناپذیری با افراطگرایی عجین شده است و روز به روز بر تعداد افراطگرایان و وسعت دامنه خشونتگرایی در میان اقشار و گروههای تندروی صهیونیستی افزوده میشود.
از جمله ابزارهایی که رهبران این جنبش در پیشبرد اهدافشان به کار میگیرند عبارتند از: خشونتگرایی، شهرکسازی، سخنرانیهای پر التهاب و تحریکآمیز، جعل مضامین بیاساس و انتساب آنها به مضامین دینی، راهپیماییهای تودهای و مانورهای پارلمانی. خاخامهای صهیونیست همچنین تلاش کردهاند تا در میان طرفداران خود شعار همه سرزمین اسرائیل را که شامل محدودهای در حد فاصل رودخانههای نیل تا فرات است، محور تبلیغات قرار دهند. حتی گفته میشود که ترور اسحاق رابین نیز توسط هواداران این تفکر به منظور تحقق چنین آرمانهایی، صورت پذیرفته است. علاوه بر این، برخی از رهبران و اعضای تندروی این گروه در اقدامات مذبوحانهای تلاش کردهاند تا مسجدالاقصی و قبهالصخره را منهدم سازند. در واقع آنچه رهبران این گروه آن را اهداف بنیادین خود معرفی کردهاند عبارتند از:
پایان بخشیدن به چیزی که به زعم آنها آلودهکننده مقدسترین مکان یهود خوانده میشود. بنیادگرایان یهودی با پشتیبانی ایدئولوژیک مورد نیاز ارتش این کشور به نوعی آن را نجاتدهندگان نهایی اورشیلم قلمداد میکنند، به اعتقاد این عده، تقویت هر چه بیشتر ارتش این رژیم از لحاظ دینی و معنوی امری حیاتی محسوب میشود و دستکم مترادف با تکریم تورات به حساب میآید.
در حال حاضر نوع تازهای از ناسیونالیسم و رویکرد تازهای به مذهب در رژیم صهیونیستی ایجاد شده است و سرزمینهای اشغالی به عرصهای برای افراطیگرایی در هر دو حوزه ناسیونالیسم و مذهب مبدل گردیده است. به واقع گوش امونیم تجسم و نمونه بارز گرایش به سمت ناسیونالیسم رو به رشد و مذهبی شدن شتابان است. این جنبش تلاش میکند تا تجاوزطلبیهای صهیونیستی را از طریق مفهومسازیهای مذهبی بیاساس و جعل مضامین به اصطلاح مقدس از لابهلای متون دینی، در میان پیروان مذهبی خود، موجه جلوه دهد. به عبارتی دیگر میتوان گفت که جنبشهای نژادپرستی همچون گوش امونیم، محصول احیای یهودیت به شیوه کنشباوری فراصهیونیستی به شمار میآیند. جنبشهای مذهبی که به گونهای افراطگرایانه از سیاست ملیگرایی قومی حمایت میکنند و به نوعی خواهان شکلگیری یک نوزایی صهیونیستیاند. این جنبشها، مفاهیم بدیعی از دین را عرضه میکنند که از راستکیشی نیز فراتر میرود و یا حتی رویاروی آن قرار دارد. از این رو، گسترش دامنه فعالیت چنین جریاناتی در رژیم صهیونیستی، علاوه بر موجودیت فلسطینیها، تهدیدکننده هویت خود اسرائیلیها نیز است. در واقع، در نگاهی کلی میتوان گفت که دغدغههای اصلی فرقه گوش امونیم، دغدغه مرزهاست. مرزهای جغرافیایی دولت صهیونیستی و مرزهای یهودیت. از این رو رهبران نژادپرست این جنبش برای دستیابی به مفهومی تازه از یهودیت و نهادینهکردن آن در میان یهودیان، تلاش میکنند. الحاق سرزمین تنها ابزاری برای تشخیص ارزشهای دنیوی ملی و تلاش در جهت کنترل سرنوشت یهودیت و یهودیان است. از این رو رهبران تندرو صهیونیست در تلاشاند تا از طریق دست بردن در متون دینی و جعل مفاهیم تازهای از یهودیت و تأکید بر رسالت جهانی قوم یهود برای رستگاری و تکامل بشری، روند توسعهطلبی و جاهطلبیهای دولت صهیونیستی را تشدید کنند.
افراطیگری در حوزه سیاست درصدد است تا پیامهای دینی خود را به گوش مردم رژیم صهیونیستی برساند و در صورت لزوم در تحمیل آنها، به زور متوسل شود. گوش امونیم آماده رستگار کردن جامعه از راه اجبار است. به واقع صهیونیستها تلاش میکنند تا از طریق مفهومسازی دینی، افزایش سلطهگرایی و اجبار، جامعه را به کمال برسانند.
اگر بنا باشد آنچه را که در این نوشته در خصوص افراطیگرایی صهیونیستی گفته شده است جمعبندی کنیم، باید بگوییم که شالوده فعالیت جریانات افراطگرا در درون جامعه صهیونیستی بر چند اصل استوار است؛ یکی القای این مطلب که اساساً قوم یهود قومی، قدسی تلقی شده است و آرمانی جهانی، برای رستگاری نوع بشر بر عهده دارد و تحقق این امر مستلزم احراز کامل حاکمیت رژیم صهیونیستی در سرزمینهای اشغالی است. آنها برای نشاندادن درستی این مطلب از مضامین و متون دینی بهره میگیرند. رهبران نژادپرست از هر ابزاری برای تحقق مالکیت انحصاری قوم یهود در سرزمینهای اشغالی استفاده میکنند. دیگر اینکه آنها تلاش میکنند تا با افزایش نفوذ و سلطه خود بر دولت و جامعه رژیم صهیونیستی، نفرت از مسلمانان و اتخاذ سیاستهای خصمانه علیه فلسطینیها را تشدید کنند. از هنگامی که در سال 1990، موج گستردهای از مهاجران یهودی از شوروی سابق، عازم سرزمینهای اشغالی شدند، این جنبش دریافت که اگر سرزمینهای اشغالی جنبه یهودیت پیدا کنند و بعد هم به خاک این سرزمین ملحق شوند، مهاجرت میتواند گرهگشای معضلات رژیم صهیونیستی باشد، از این رو به طور روزافزونی ضمن تشویق یهودیان سراسر جهان برای مهاجرت به فلسطین، روند شهرکسازی غیرقانونی را نیز تسریع کرد. افزون بر این، گسترش فعالیت جریانات افراطی، مشکلات عدیدهای را برای دولت اسرائیل به وجود آورده است. اقدامات خودسرانه این گروهها، سیاستهای دولت را به چالش فراخوانده و جامعه رژیم صهیونیستی را دستخوش چندپارگیهای اجتماعی کرده است که البته این مسئله خود در بلند مدت میتواند بسترساز ایجاد تضادهایی میان جامعه و حکومت در رژیم صهیونیستی شود.