تمدن اسلامى یک تمدن واقعى و با فضیلت است که ریشه در آموزه های دینی داشته که براساس کرامت ذاتی انسان به سعادت و جاودانگی حیات انسانی می اندیشد. و از سویی متوجه هستیم که تمدن غرب که خود را بهترین تمدن به حساب می آورد، موجب انحطاط اخلاق گردیده است؛ خوب میدانیم که در تمدن غرب عواملی وجود دارد که سبب سقوط اجتماعات بشری شده است. یکی از آن عوامل، که در انحطاط جامعه بشری نقش تعیین کننده ای داشته « از هم پاشیدگی خانواده» می باشد:
تمدن معاصر موجب انحطاط اخلاق گردیده است که عواطف پاک انسانى را نیز به انحطاط کشانیده وآب هاى زلال آن را آلوده نمود است و نتیجه آن شده که خانواده از هم بپاشد وپیوندهایش از هم بگسلد، نهادى که به مثابه خشت اول و بناى آغازین جامعه بحساب مى رود. دیگر از آن عواطف مشاعر شیرین و زیبا- که قرآن از آن به آرامش ، مودت ومهربانى تعبیر نموده- میان زن ومرد، ویا ازآن عواطف شیرینى که افراد خانواده را به هم پیوند مى داد ویا پیوندهاى میان برادر با برادر ونزدیکان با نزدیکان باقى نمانده است. تبادل منافع وخوشى ها ولذت ها ، یگانه پیوند و رابطه اى است که محور اعتبار قرار گرفت که افراد انسانى را با یکدیگر پیوند مى هد. همین پیوند است، که باعث برقرارى رابطه میان خویش با خویش ودوست با دوست است، و این مطلب بصورت مشخص همان مطلبى است که در گفتار یکى از سیاست مداران غربى تمثیل گردیده آنجا که گفته است: « ما نه دوستان دائمى هستیم و نه دشمنان دائمى، آنچه نزد ما جاودانگى دارد همانا مصلحت ها ومنافع جاودانه ماست».
هر روزه از گوشه و کنار این کره خاکی گزارش های تأسف باری به گوش می رسد که حکایت از فروش انسانها و فرزندان است ،این اقدام پدران ومادران ، به فروش جگر گوشه هایشان بخاطر آن نیست که سد جوع نمایند و یا پوششی بدست آرند که بدن هاى برهنه خویش را بپوشانند و یا ضرورتى از ضرورت هاى زندگى خود را دور سازند، اقدام آن ها به این کار براى بدست آوردن کالاى تجملى صورت گرفته است که اکثر انسان ها، بدون آن هم مى توانند زندگى نمایند. چه متاع گران بهائیکه در برابر چنین ثمن بخسى به فروش مى رسد؟!! مشکل فرزندان محروم از عواطف پدر و مادر یکى از مشکلات جامعه غربى بحساب رفته که برخى از نویسندگان به آن « اطفال بدون خانواده» مى گویند. پدیده اى در جامعه غربى به ظهور پیوسته است که از آن به خانواده هاى فرو پاشیده نام برده شده و سبب آن هم آمیزش آزاد و دو جنس زن و مرد است که پیامدش هم کثرت طلاق و محرومیت فرزندان این خانواده ها از تربیت مادرى و مراقبت فطرى پدر و مادر و آسیب پذیر شدن شخصیت آن ها از همان بامدادان زندگى است که در نهایت با وصف آن که در ظاهر تندرست اند، دچار امراض روحى بوده و در اثر ملالت وخستگى به خشونت رو مى آورند و از مکتب و مدرسه گریزان مى شوند... تدابیر دانشمندان روان شناسى در علاج این پدیده رو به ناکامى بوده و دامنه این مرض روز به روز در گسترش است این فقدان عواطف تنها منحصر به سنین پایین نبوده بلکه بزرگان هم از این عواطف دوستى صادقانه و صداقت خالصانه و عطوفت بدور از تکلف بدون غرض ، در زندگى نیز محروم اند. شاید همین امر مردم را بر آن داشته باشد که سگ ها را با خود نگاه دارند تا محلى باشند براى تخلیه برخى عواطف شان از ناحیه اى و برخوردارى از صداقت و وفاى آنها از جانب دیگر ! زیرا سگان عادتاً آنها را تنها نگذاشته طورى که فرزندان و نوه هاى شان آنها را تنها مى گذارند، به همین شکل سگان نسبت به صاحبان خود خیانت نورزیده، طورى که برخى دوستان و یاران که روزى نسبت به آنها گمان شک مى کردند، خیانت مى نمایند. در یک گزارش فرانسوى یاد آور مى شود که تعداد سگان در فرانسه پنجاه ملیونى، به هفت ملیون رسیده و این سگان با صاحبان خود طورى زندگى مى کنند که گویا اقارب آنهاهستند رستوران هاى به صورت عادى مشاهد مى کنیم که سگان و صاحب خود در یک مسیر با هم نان مى خورند! از مسؤولى در نهاد سرپرستى از حیوانات در پاریس پرسیده شد که چرا فرانسویان با سگان خویش چون خود معامله مى کنند؟ او در پاسخ گفت: بخاطر آنکه آنها نیاز دارند که کسى را دوست بدارند و کسى هم آن ها را دوست بدارید، ولى در میان مردم کسى را سراغ ندارند که آن ها را دوست بدارد و نه هم کسى را او را دوست بدارند.