====

اصول سیاست خارجی اسلام-4

                               

3. نفی سبیل (عدم تسلط دیگران بر جامعه اسلامی)

 یکی از اصول سیاسی اسلام در حوزه سیاست خارجی، «نفی سبیل» یا همان عدم تسلط دیگران بر سیاست، اقتصاد و فرهنگ جامعه اسلامی است.

از مسایلی که در فقه اسلامی مورد توجه جدی قرار گرفته، مسأله عزت جامعه اسلامی و نفی سلطه دیگران است که به عنوان یک قاعده مسلم فقهی با نام «نفی سبیل» مشهور است. به استناد آیه «و خداوند هرگز کافران را بر مومنان تسلطی نداده است.» 1 در معاملات، عقود، ایقاعات، روابط خارجی، روابط بین‌الدول و بین‌المللی و ... نباید مشرکان بر مسلمین سلطه داشته باشند. 2

 بنابر نظریه فقهی بسیاری از بزرگان فقه، منظور از «نفی سبیل»، نفی سبیل مطلق است و تمامی راههای نفوذ را برای این سلطه بسته است. بدین معنا که خداوند تمام راههای سلطه کافران بر مومنان را چه از نظر تکوین و چه از نظر تشریع بسته است، چون از نظر تکوینی خداوند حضرت رسول و مومنان را با امدادهای غیبی تقویت کرده ... و در جنبه تشریعی نیز خداوند هرگز قوانین خودش را به گونه‌ای که کافران بر مومنان سلطه یابند وضع نکرده.

فقه اسلامی برای عملی ساختن «نفی سبیل»، تأسیس دولت اسلامی و نصب مقام ولایت را مقرر کرده است. مسأله برقراری دولت و نصب مقام امامت و ولایت دارای آثاری بنیادین در فقه اسلامی است. به گونه‌ای که قبول رهبری دیگران به غیر از معصوم را حرام دانسته و متابعت از امامان معصوم(علیهم‌السلام) و تلاش برای تشکیل دولت معصومین و افراد عادل جامعه اسلامی (فقهای جامع الشرایط) را واجب می‌داند. لذا در اندیشه‌ها و اذهان همگان چنین تصویر شده است که شیعه، مکتب همیشه مبارز و مکتب اعتراض به نظام‌های جور و الحاد است. 3

«مذهب شیعه به علت اعتقاد اساسی خود به مشروعیت انحصاری حکومت امام، سازش با قدرت‌های مستکبر وقت را همواره ناممکن و دشوار دانسته است. از سوی دیگر با برانگیختن شیعیان به این‌که با الهام از قیام امام حسین(علیه‌السلام) علیه یزید در برابر نظام مستقر سر فرود نیاوردند. اثرات فوق‌العاده مثبتی به جای نهاد». 4

بدین روی باید دریابیم که عملی ساختن نفی سلطه در آیات و روایات و سیره عملی امامان شیعه، در گرو مخالفت با نظامهای جور و برقراری حکومت‌ حق است که به آن سفارش فراوانی شده است.

در اندیشه سیاسی شیعه، حق حاکمیت از آن خدا است و اطاعت از اولی الامر و حاکم جامعه اسلامی واجب است. و این مسأله در عصر غیبت نیز نمود خاص خود را دارد که با نامشروع دانستن حکومت‌های موجود و فلسفه انتظار، سلطه تمام بیگانگان را از خود نفی نموده و اقامه دولت حق را شعار اصلی خود می‌داند.

پس در واقع یکی از مصادیق قاعده نفی سبیل که راهی برای عملی ساختن آن نیز هست، نفی ولایت و سرپرستی غیر بر مسلمانان است و لذا از همین قاعده فهمیده می‌شود که کفار و غیر مسلمین نمی‌توانند در کشور اسلامی به عنوان حاکم، مسلط شوند. در واقع مدینه اسلامی تجمعی است از انسانهایی که دارای اهداف و آرمان‌های واحدند و در عین اختلافات شخصی و فردی، امتی متشکل بوده و احترامی خاص به آرمان شهر «اسلام» قایلند. تنها عاملی که این رکن را در هم ‌شکسته و بنیان مرصوص این مدینه را دچار خلل می‌کند، حضور ولایت غیر مومنین و سلطه کافران است که سبب تجزیه پیکره «مدینه اسلامی» می‌شود.

لذا براساس همین تفکر و اندیشه شیعی است که دولت اسلامی باید تمام برنامه ها و سیاست‌های کلان خود را در راستای نفی هرگونه سلطه بیگانگان بر جامعه اسلامی طراحی ‌کند و این هدف را در تمام سیاست‌های بین‌المللی خود اجرا نماید. به گونه‌ای که تمام جامعه بین‌المللی از این هدف دولت اسلامی آگاه شوند.

 

پیوست:

1. نساء/141.

2. علی اکبر نوایی، نظریه دولت دینی، ص138.

3. همان ، ص139.

4. حمید عنایت، دین و جامعه، ص100.