روش های سیاست در اسلام
روش ها و ابزارهای سیاست در اسلام - 1
الف : روش های سیاست در اسلام
در تفکر سیاسی اسلام، روش سیاسی، راه رسیدن به اهداف سیاسی اسلام که عبارت است از هموار کردن مسیر انسان به قرب الهی. بررسی روشهای سیاسی مطرح شده در جهان اسلام از ابتدای رحلت پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآله) تا به امروز نشان دهنده فاصله بسیار زیادی است – که بین مکاتب و روشهای سیاسی – با روش سیاسی پیامبر گرامی اسلام ایجاد شده است، این شکاف و فاصله، برخاسته از دوری جهان اسلام از اندیشه سیاسی قرآنی پیامبر در مدت حکومت و ولایت بر مردم میباشد. فاجعهای که همه مصیبتها و بلایای امروز جهان اسلام ارمغان آن است.
البته قابل توضیح است که این، تنها دامنگیر سیاست نشده، بلکه ردّ پای این داغ و ننگ را در همه عرصه های علمی فقه، حدیث، انسانشناسی، و علوم پیرامون انسانشناسی، میتوان یافت. آیا روش سیاسی پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآله) که برگرفته از منبع وحی بود آنقدر مبهم بوده که امروزه بر اساس برداشتهای بشری به این روشها تبدیل شده است؟
آنچه امروزه به نظر میرسد آن که سیاست اسلامی شاید جزو اول مقولاتی بوده که دچار بلای تکثر گردیده است، اگر صراطهای مستقیم امروزه در حوزه دینداری به عنوان معضل دینی مطرح میشود، صراطهای سیاسی شاید از اولین آثار این اندیشه خطرناک است که پس از رحلت پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) طرح و اجرا شده است.
با مطالعه و بررسی منطقی و عقلانی در منطق سیاسی پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآله) -که برگرفته از قرآن است و در مدت بیست و سه سال سیاستهای الهی را در جامعه پیاده کرده-، اساس و ارکان و بنیادهای سیاست اسلامی را میتوان ثابت یافت. آنچه قابل تغییر و تبدیل است، فروعات و شاخههای این روش سیاسی است؛ که باید با شرایط زمانی و مکانی جهان اسلام منطبق باشد، نه ریشهها و اساس سیاست پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) که منبعث از وحی الهی است. متأسفانه آنچه امروز میبینیم، تغییراتی است که در بنیادهای سیاست پیامبر انجام شده است.
امروز جهان اسلام، تاوان عقدههای سیاسی و حکومتی دینداران متظاهر را میپردازد که این همه مصیبتهای جهانی را تحمل میکند. و درگیر با اندیشهها و روشهای گوناگونی است که کجاندیشان و کمخردان از سیاست شفاف و قرآنی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بدست آوردهاند.
چه کسانی دست به این اندیشهسازی و روشسازیهای سیاسی زدهاند، آیا آنها جز به قدرت و عقدههای شخصیتی خود میاندیشیدهانده آیا کسانی را میتوان یافت که در اوج قدرت به خاطر مصالح اسلام و قرآن و جامعه اسلامی حکومت را رها کرده باشند؟ اگر کسی را نتوان یافت نشاندهنده چه نوع اندیشههایی است؟ قطعاً این چنین تفکری برخواسته از اندیشه الهی پیامبر نبوده است. زیرا آن حضرت برای ایجاد جامعه متحد اسلامی و ریشه دواندن تفکر ایمانی در فکر و دل مردم، از تمام هستی خود گذشت و پس از او نیز رهروان راستین او – که منابع اهل سنت و شیعه به آن و نام آنها تصریح کردهاند – حیات اسلام و جامع? اسلامی را بر قدرت و حکومت خود ترجیح دادند. دنیاطلبان و اشخاصی که عقده قدرت و حکومت در دل آنها به یک غده سرطانی تبدیل شده بود، با نام اسلام و مسلمانی، حکومت را از دست صاحبان و وارثان اصلی آن گرفتند. و برای مشروع جلوه دادن آن دست به اندیشهسازی زدند. و تکثر در روش سیاست را مسبب شدند، حال آن که در اندیشه سیاسی اسلام تنها یک روش سیاسی داریم و آن روشی است که پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآله) از منبع وحی دریافت و اجرا کرده و سپس به جانشینان واقعی خود سپرده است.
انبیاء الهی با هدایت تشریعی انسانها را در مسیر تحول عظیم زندگی قرار دادهاند. اگر خداوند انبیاء را به هدایت انسان مأمور نمیساخت، بشریت در دوران کودکی بسر میبرد، چنانچه هیچ تمدنی را نمیتوان یافت که به شکلی مستقیم و یا غیرمستقیم از تعالیم انبیاء الهی تأثیر نپذیرفته باشد. تعالیم انبیاء الهی چهره تمدن بشری را در هر یک از مقاطع زمانی دگرگون ساخت تا اینکه موازین اسلام برای تمام اعصار و همه جهان جاویدان باقی ماند. پیامبران راستین بر اساس توجه به مبدأ حیات و آرمانهای الهی بر اساس قلمرو رسالت به هدایت بشر پرداختهاند. 1
حضرت محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآله) دین مبین اسلام را با اصولی محکم و ضمن مجموعهای از تعالیم والای الهی که در قرآن مندرج است ارائه کرد، و در زمانی کوتاه قلمرو بسیار گستردهای در جهان بدست آورد و اندیشههای آسمانی و انسانی قرآن، محور بحثهای فراوان سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی و اخلاقی شد. تأکید آیات خداوندی بر کسب علم، تهذیب اخلاق، تزکیه نفس، برقراری مساوات میان افراد و بهرهگیری از مواهب و نعمات الهی تا رسیدن به مرحله متعالی از توانایی، احکام اسلام در برآوردن مجموعهای از نیازهای مادی و معنوی افراد بشر، با ترتیبی بسیار مطلوب و پسندیده نشان دارد.
پیامبر اسلام در بـُعد رسالت، پیام رسان توانای الهی و در بـُعد امامت مؤسس جامعه اسلامی بود و مادام که در قید حیات بود، قدرت و اختیار مطلق در دست او بود. در راه تحقق امت واحد برای پرستش خدای واحد تلاش میکرد.1 و پس از خود این مأموریت بزرگ الهی را به امامان معصوم که از سلاله پاک حضرت زهرای اطهر (سلاماللهعلیها) و امام حسین (علیهالسلام) بودند واگذار کرد و بنا به فرمان الهی امامت و ولایت را به ایشان سپرد. شیعه معتقد است که از ناحیه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) نص کافی در خصوص تعیین امام و جانشین پیغمبر رسیده است. آیات و اخبار متواتر قطعی مانند آیه ولایت ، حدیث غدیر ، حدیث سفینه ، حدیث ثقلین ، حدیث حق ، حدیث منزلت و حدیث دعوت عشیره اقربین ...... مستندات این ادعاست.2
رونوشت:
1. سیدجلال الدین مدنی، مبانی و کلیات علوم سیاسی، ص217 و 218.
2. برای مطالعه بیشتر میتوانید به کتاب شیعه در اسلام علامه طباطبایی مراجعه کنید.