اهداف سیاسی اسلام (4)
آسایش و امنیت
«قسمت اول»
در نظام هستی هر حرکت و رفتار انسان، برای رسیدن به هدفی انجام میگیرد و با هر روشی نیز نمیتوان به یک هدف دست یافت؛ بنابراین روند حرکت برای دستیابی به مقصد خاص باید پیرو تناسبها و ضابطه های خاص باشد.
نظامهای سیاسی نیز به عنوان یک مجموع? حقیقی (عینی)، خارج از این قاعده نیستند و در نتیجه دارای هدفی خاص و اصول یا مقررات حاکم بر حرکت به سوی آن هستند. و جریان حرکت هر مجموعه در جهت وصول به هدف اصلی آن، سامان مییابد؛ امّا رسیدن به آن، با تحقق اهداف جزئی ممکن میشود. و هدف فرعی مؤثر و زمینهساز در رسیدن به هدف اصلی در نظام سیاسی اسلام- قرب به خدا- آرامش و امنیت جامعه است که از مهمترین وظایف برنامهریزان و سیاستمداران حکومت و دولت اسلامی است.
امنیت به عنوان هدف نظام سیاسی از اهمیتی برخوردار است که پس از عصر نوزایی، فلاسفه سیاست، مهمترین کارویژه حکومت را، ایجاد آسایش و امنیت و جلوگیری از هرج و مرج دانستهاند. در اسلام نیز امنیت و آرامش اجتماعی، بدون توجه به نوع نظام سیاسی و اقسام آن، مورد توجه و احترام است و اخلال در نظم اجتماعی و امنیت جامعه از محرّمات مورد اتفاق فقها است. از سوی دیگر، حفظ آرامش و امنیت در چارچوب نظام سیاسی و برخورد با فتنهگریها و اقداماتی که آرامش روانی جامعه را بر هم میزند و امنیت سیاسی، اجتماعی را از بین میبرد، مورد توجه فراوانی قرار گرفته است.
قرآن با لحن شدیدی کیفر محارب و مفسد فی الارض را که به تجاوز، شرارت و جنایت اقدام نموده و امنیت جامعه را به خطر میاندازد، بیان داشته است:
«کیفر و مجازات آنان که با خدا و پیامبرش میجنگند و در زمین فساد میکنند آن است که کشته یا به دار آویخته شوند و یا دستها و پاهایشان برخلاف یکدیگر قطع شود یا آن که از سرزمین خود تبعید شوند» 1
حفظ امنیت ملی و آسایش عمومی در روابط نظام اسلامی با بیگانگان یکی دیگر از اهداف نظام اسلامی است. که باید در نگرش دیپلماتیکی نظام مورد توجه قرار گیرد.
از دیگر مقولههایی که در دستیابی به هدف اصلی بسیار کاراست ونظام سیاسی اسلام به آن توجه ویژهای نموده است، « تامین رفاه عمومی و پاسخ گویی به نیازهای مادی مردم» است، که زمینهساز ارضای سایر نیازهای اجتماعی است.
امام علی(علیهالسلام) در فرمان تاریخی به مالک اشتر از مأموریتهای اصلی وی، به سر و سامان دادن به امور مردم و آباد کردن شهرهای آن دیار را اشاره کرده است2 و در جایی دیگر از همان فرمان میفرماید: لازم است توجه و اندیشهات به آباد سازی زمین، از توجه به دریافت خراج، بیشتر باشد. 3 و در عبارتی دیگر، اصلاح شهرها و سرزمین و آرامش وامنیت ستمدیدگان را هدف حکومت معرفی می کند. 4
پی نوشت:
1. مائده/33.
2. نهجالبلاغه، نامه53.
3. همان.
4. همان، خطبه131.
اهداف سیاسی اسلام 3
(عدالت گستری)
قسمت دوم
در این جا به ابعاد مختلف عدالت اجتماعی اشاره میکنیم:
عدالت سیاسی:
عدالت سیاسی از مهمترین ابعاد عدالت اجتماعی است و اولویت ویژهای دارد. زیرا تحقق قسط و عدل در حوزه سیاست، زمینهساز حاکمیت عدل و داد در دیگر ابعاد نظام اجتماعی خواهد شد و حاکمیت عدل و داد نیز زمینۀ حمد و شکر و بندگی مردم در محضر حضرت حق را فراهم آورده و باعث تقرب به خدا میشود. انسانها در فضای سیاسی مبتنی بر عدالت، زمینههای عبادت و تقرب را بهتر و بیشتر درک می کنند و در تلاش خواهند بود که هر چه بیشتر خود را به خدا نزدیک کنند.
در نظام اجتماعی نخستین گام برای ایجاد عدالت سیاسی اصلاح نظام مدیریتی و سپردن جایگاه های کلیدی و مهم انسانهای شایسته است. برای تحقق عدالت سیاسی در کشور علاوه بر اصلاح نظام مدیریتی جامعه باید عدالت خواهی و عدالت گستری به عنوان سیاست کلی و راهبرد بنیادین، زیر بنای تنظیم طرحها و برنامههای توسعۀ کشور قرار گیرد.
آموزههای اسلامی نیز از مسؤولان جامعه میخواهد که رویکرد به عدل و داد در همۀ فعالیتها و برنامهها وجود داشته باشد.1
امام علی(علیهالسلام) در فرمان خویش به مالک اشتر مینویسد: «به راستی بهترین چیزی که چشم مسؤولان جامعه به آن روشن میشود، پایدار ساختن عدل و داد در کشور و اظهار دوستی و محبت به مردم است.»2.
یکی از مصداقهای عدالت سیاسی، عدالت حاکم اسلامی است. از این رو درجامعه اسلامی به رهبر سیاسی عادل «امام عادل» گفته شده است. و اینچنین است که امام علی(علیهالسلام) میفرماید: «پیشوای عادل، برای مردم و جامعه، از باران فراوان بهتر است».3
عدالت اقتصادی:
برای تحقق عدالت در حوزه اقتصاد باید شرایطی ایجاد شود که زمینههای کار و تولید و تأمین نیازهای اولیه، برای همه فراهم شود تا افراد جامعه، به گونه ای مناسب از حقوق مادی برخوردار شوند.
خداوند میفرماید: « خداوند زمین را برای همۀ مردم نهاد»4براساس این آیه زمین به طبقه و گروه خاصی تعلق ندارد و از آن همگان است. پس عدالت کامل نیز وقتی محقق میشود که زمینه بهرهبرداری عمومی از زمین و مواهب طبیعی آن فراهم شود.
در نظام اقتصادی اسلام به شایستگیها در حقوق اقتصادی توجه میشود. مقتضای عدالت اجتماعی آن نیست که حقوق و دستمزد و درآمد اقتصادی تک تک افراد جامعه نیز همانند سهم عمومی آنها از بیتالمال، مساوی و یکسان باشد. بلکه لازمه تحقق عدالت در این مرحله، متفاوت بودن بهرهمندی آنان از منابع و امکانات جامعه به تناسب تلاش و تأثیرگزاری آنان است. از این رو نظام عدل اسلامی در عین تلاش برای توسعۀ شرایط تکامل به نحو مساوی و فراگیر، به دستاوردهای اقتصادی افراد که بر پایه ابتکار و پشتکار خودشان فراهم آمده و در واقع، محصول کارآیی اختصاصی آنهاست، به دیدۀ احترام نگریسته و درآمدها و سرمایههای مشروع آنان را محترم میشمارد.5
در جامعهای که عدالت اقتصادی به معنای واقعی آن حاکم نباشد، فقر و تنگدستی رواج خواهد یافت، و هنگامی که فقر بر جامعه سایه افکند، گرسنگی و تنگدستی مردم را از دین و عبادت خداوند دور میکند، – البته ثروت زیاد نیز میتواند انسان را از خدا دور کند – و آنگاه است که یکی از زمینههای دستیابی به اهداف سیاسی اسلام که همان عبادت و بندگی خداوند است، از میان مردم رخت برمیبندد و به اهداف خلقت انسان لطمهای جبران ناپذیر وارد میشود.
سعادت بشریِ مبتنی بر شریعت، حکم میکند که عدالت چه در بُعد سیاسی و چه در بُعد اقتصادی باید زمینه ساز گرایش بشریت به سمت و سوی قرب الهی باشد. یعنی تمام برنامهها و طرحهای سیاسی و اقتصادی جامعه باید مردم را به یاد خدا انداخته و نمادی از شریعت الهی باشد، و گرنه در جامعه اسلامی ارزش و اعتباری ندارد. چراکه موجب دوری انسان از رسالت اصلی خود میشود. و این با اهداف اندیشۀ سیاسی بنیادین اسلام سازگار نیست.
پی نوشت:
- اسماعیل پرور، گلبانگ عدالت، ص103-104.
- نهجالبلاغه، نامه53.
- سید اصغر ناظم راده قمی، جلوههای حکمت (گزیدههای موضوعی کلام امیر المومنین(علیهالسلام)) ص339.
- رحمن/10.
- اسماعیل پرور، گلبانگ عدالت، ص126.
اهداف سیاسی اسلام (3)
قسمت اول
عدالت گستری
والاترین هدفها و برترین آرمانهای دولت اسلامی پی ریزی مساوات و عدالت و به عبارت دیگر، نابودی پایههای ظلم در تمامی ابعاد آن. و نیز برقراری عدالت در حوزههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است که در سایۀ آن مردم از فقر در عرصه های گوناگون به دور باشند، زیرا مردم در جامعه اسلامی که حاکمیت آنرا فردی عادل و آگاه به احکام شرع و مطلع از مسایل داخلی و بینالمللی بر عهده دارد، باید در کمال روشن بینی سیاسی، به دور از فقر اقتصادی با بهره مندی از فرهنگ ناب اسلامی و برخوردار از بالاترین روحیۀ اجتماعی، بر مبنای ارزشهای دینی رشد کنند. از این رو عدالت و عدالتمحوری و گسترش آن در تمام زوایای جامعۀ اسلامی از وظایف و اهداف دولت اسلامی است تا زمینههای تقرب و بندگی خدا را فراهم کند.
مفهوم عدالت:
عدالت واژهای کلیدی و مقدّس است که در فرهنگهای گوناگون درباره آن سخن به میان آمده و مکاتب مختلف به مباحث کلّی آن پرداخته اند و در آن اختلاف نظر دارند.
حضرت علی(علیهالسلام) درباره عدالت میفرماید: «عدل آن است که هر چیز درجای خویش قرار گیرد».1
این توصیف از عدالت بر پایۀ اعتقاد به «جایگاه حقیقی هر امر در نظام هستی» ارائه شده و دارای جهتگیری معرفتی و توحیدی است. در این تعریف، عدالت یعنی «هر چیز به حق خود برسد و یا حق هر کس و هر چیز به وی داده شود.»
امّا برای روشن شدن بحث عدالت در حوزه سیاست و اقتصاد، ابتدا به بررسی عدالت در حوزه اجتماع می پردازیم چرا که سیاست و اقتصاد ابعادی از حوزه اجتماعند.
عدالت اجتماعی
«عدالت اجتماعی» از مهمترین، حساسترین و فراگیرترین جلوههای قانون عام اسلامی است. که معنای «اعطای حقوق و مطالبات منطقی هر شخص به تناسب صلاحیت شایستگی و نیازمندیهای واقعی، فطری و اجتماعی او است.2
قرآن کریم نیز به دلیل اهمیت و حساسیت عدالت اجتماعی، آن را «آرمان مشترک پیامبران» میخواند و با ارج نهادن به مجاهدتهای پیامبران و پیروان آنان برای تحقق این آرمان، جان باختن ایشان را شهادت افتخار آمیز میداند.3
«عدالت اجتماعی رکن اساسی دین در محور توسعۀ جامعه است ... در نگاه دین، توسعه (سیاسی و اقتصادی) جز با رعایت قانون مساوات و مواسات سامان نمییابد. همگان باید در برابر قانون شرع مساوی باشند، تکاثر ثروت و تداول قدرت در دست طبقهای خاص وجود نداشته باشد و اختلاف طبقاتی حکومت نکند. حکومت اسلامی، حکومت «لیقوم الناس بالقسط»4 است و عدالت اجتماعی به عنوان یک اصل حاکم و قانون زیر بنای محور قطعی و تخلف ناپذیر برای همه احکام و قوانین است که روابط فردی و اجتماعی جامعه اسلامی را شکل میدهد.5
تحقق عدالت اجتماعی به دلیل شرایط متنوع و پیچیده جوامع انسانی ابعاد گوناگونی دارد. در یک نظام عادلانه اجتماعی هم مناسبات اقتصادی و شیوههای توزیع منابع و امکانات عمومی بر پایه عدل و داد استوار میشود و هم روابط سیاسی و توزیع قدرت و تعیین مناصب، عادلانه سامان مییابد.6
پی نوشت :
1. نهجالبلاغه، حکمت 437.
2. اسماعیل پرور، گلبانگ عدالت، ص97.
3. همان.
4. حدید/25.
5. حسین مظاهری، عدالت اجتماعی، روزنامه ایران، 27/5/75.
6. اسماعیل پرور، گلبانگ عدالت، ص102.
اهداف سیاسی اسلام (2)
قسمت دوم
2- عبادت و بندگی خداوند:
ارزش هر کاری از آنجا مشخص میشود که برای چه کسی انجام میشود اگر برای خالق هستی بخش و جلب رضای او انجام گیرد، عمل انسان زیبا و جذّاب شده و او را به استمرار و کسب زیباییهای بیشتر وادار میکند تا به جایی که انسان در همۀ وقت ها اعمال و افکار خود را در راه تقرب به حضرت حق بکار گیرد.
بسیاری از عبادات جنبه اجتماعی، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی دارد که در صورتی میتوان به واقعیتهای آن واقف گشت که جایگاه عبادی هر یک را خوب بدانیم و هر یک را با شناخت کامل انجام دهیم.
چه چیزی انسان را به پرستش خدا وادار میکند؟
1) عظمت خدا
انسان در برابر عظمت و جلال خدایی ، ناخداگاه احساس خضوع و فروتنی میکند، آن سان که در برابر یک دانشمند و شخصیت مهم، انسان خودش را کوچک و ناچیز شمرده، او را تعظیم و تکریم میکند.(5)
2) احساس فقر و بندگی
طبیعت انسان چنین است که چون خود را نیازمند و وابسته به کسی دید در برابرش خضوع میکند. وجود ما بسته به اراده خداست و در همه چیز نیازمند اوییم. این احساس عجز و نیاز، انسان را به پرسش خدا وا میدارد. خدای که در نهایت کمال و بینیازی است.(6)
3) توجه به نعمتها
انسان همواره با برخورداری از نعمتها، زبان به ستایش می گشاید. یادآوری نعمتهای بیشمار خداوند، میتواند قویترین انگیزه برای توجه به خدا و عبادت او باشد. در بیشتر مناجاتهای امامان معصوم(علیهمالسلام) ، ابتدا نعمتهای خداوند حتی قبل از تولد انسان، یاد آوردی میشود. با این روش، محبت به خدا در دل انسان زنده میشود و درپی آن به درخواست نیاز از او میپردازد.(7)
4) فطرت
پرستش، جزیی از وجود و کشش فطری انسان است، که گاهی در مسیر درست قرار گرفته، و انسان را به «خداپرستی» میرساند، گاه نیز انسان در سایۀ جهل و یا انحراف به پرستش سنگ و چوب و خورشید و گاو و پول و ماشین و همسر و پرستش طاغوتها کشیده میشود. اصل و پایه بعثت انبیا، برای هدایت این غریزه فطری به مسیر درست است. و بدون رهبری انبیا مسیر این غریزه منحرف میشود و به جای خدا معبودهای دروغین و پوچ را می پرستد.(8)
عبادت نقشهای متفاوتی دارد در فضای جامعه اسلامی اگر با انگیزه و نیّت الهی همراه باشد باعث سازندگی فرد و جامعه میشود؛ عبادت و توجه به خدا و پرستش او، چون همراه با نادیده گرفتن هوسها و تمایلات و تفاخر نداشتن نسبت به نژاد و لباس و زبان و زمین و شهر است و انس گرفتن با خدا و دل بستن به بینهایت قدرت و کمال و تشکر از صاحب نعمت است، این مسائل، در ساختن فکر و زندگی فردی و اجتماعی مردم نقش دارد. عبادت حرکت در مسیر مستقیم الهی است.(9)
پیشتر یادآور شدیم که در فرهنگ اسلامی عبادت گستره ای فراتر از نمونههایی چون نماز و روزه دارد. همه کارهای شایستهای که به نفع مردم نیز باشد عبادت است. مثل تفکر دربارۀ خدا (10)، تفکری که انسان را به خدا نزدیک و آشنا سازد. و یا کسب و کار(11)، آموختن دانش(12)،خدمت به مردم و حتی حضور مشارکتی در صحنههای سیاسی، اجتماعی در نظام اسلامی.
بنابراین رویکرد به عبادت و پرستش خداوند از زمینه های دستیابی اهداف سیاسی نظام اسلامی است که در راستای تقرب الهی صورت میپذیرد و جایگاه ویژهای در اندیشه بنیادین نظام سیاسی اسلام دارد. آنها نمیتوانند در برنامهریزی خرد و کلان کشوری از این هدف مهم و اساسی غافل باشند، زیرا نشانهی حکومت صالحان بر پایی نماز، یعنی تشویق بندگان به عبادت و بندگی حضرت حق و نزدیکی به او است.
-----------------------------------
رونوشت:
1. محسن قرائتی، پرتوی از اسرار نماز، ص16.
2. همان، ص17.
3. همان.
4. همان، ص18.
5. یس/61؛ بقره/45-153.
6. محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج7، ص542.
7. وسایل الشیعه، ج12، ص11.
8. محجة البیضاء، ج1، ص19.
اهداف سیاسی اسلام (2)
قسمت اول
2- عبادت و بندگی خداوند:
عبادت خداوند یعنی سر نهادن و احساس خواری همراه با تسبیح و تنزیه ذات اقدسش در پیشگاه او. واژۀ عبد کابردهای مختلفی داشته است، ذلت و انقیاد (1) در مقابل مولی، مملوک و مخلوق(2) همچنین بر جمادات(3) نیز اطلاق شده است. خلقت جن و انس برای بندگی است(4) و بندگی مهمترین ابزار رسیدن به خدا است.
در جامعه اسلامی از اصلی ترین دغدغههای مدیران، ایجاد زمینه های عبادت و بندگی افراد جامعه است. درحکومت اسلامی باید همۀ امکانات فراهم شود تا بندگان به عبادت خداوند رهنمون شوند.
در پرتو چنین نگاهی عبادت را حقیقتی می یابیم که بن مایۀ خودسازی و زیر بنا و چارچوب زندگی مطلوب را شکل میدهد. بهترین راه تبیین این مسأله، استفاده از دلیلهای عقلی و وجدانی است. در اینجا اشاره به چند نکته لازم است:
1. انسان موجودی است که باید با سیر و حرکت اختیاری به کمال نهایی خود برسد و شایسته است دستیابی به هدف نهایی اش در گرو انتخاب آزادانه و آگاهانه خود او باشد.
2. نیروهای طبیعی و فطری و امکانات او ، ابزارهایی برای رسیدن به کمال نهایی است و هیچ یک لغو و بیهوده نیست.
3. با توجه به وجود گرایشها و امیال نامحدود در انسان، کمال نهایی و هدف اصلی او قرب به خداست، زیرا تنها خداوند که موجودی نامحدود و نامتناهی است میتواند خواستههای پایان ناپذیر ما را پاسخ گوید. بیتردید ارتباط بین انسان و خدا، ارتباط تکوینی است و بر این اساس، حقیقت قرب به خدا نیز دریافت شهودی تعلق و ارتباط وجودی او با خداست.
4. سیر و حرکتی که سمت و سویش قرب الهی است، یک سیر باطنی است که از ژرفای روح و درون انسان آغاز میشود و ارتباط آن با مادیات غیر مستقیم است.
در نتیجه، تکامل انسانی و رسیدن به قرب الهی، بسته به فعالیتهای مثبت و پیشرو است و هر فعالیتی آنگاه در مسیر تکامل انسان قرار میگیرد، که رابطۀ مثبتی با هدف و کمال نهایی او داشته باشد. چنین رابطۀ مستقیمی را تنها در توجهات قلبی و حالات روحی و معنوی میتوان یافت. بنابراین اصیلترین عبادت، فعالیتی است که از درون، آزادانه و آگاهانه، برای یافتن مطلوب فطری انجام میشود و سایر فعالیتها نیز باید به گونه ای هماهنگ با این فعالیت قلبی باشد تا در مسیر تکامل قرار گیرد.
بنابراین عبادت حقیقی، نیّت الهی است نه شکل و قالب عمل، چرا که رابطۀ حقیقی ما با خداوند و قرب ما به او، توسط قلب انجام میگیرد. به هر جهت راه صحیح این است که به فعالیتهای گوناگون زندگی (اعم از فعالیتهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ...) در پرتو قصد و نیّت شکلی عبادی بدهیم تا در جهت تکاملی قرار گیرند، در این صورت نه تنها چیزی از نیروهای انسان به هدر نمی رود، بلکه دایرهی اختیار و انتخاب تا آنجا که خدا خواسته و وسایلش را فراهم کرده گسترش می یابد.
از ثمرات دیگر این نگاه، تصور انواع مختلف عبادات است به گونهای که ما در هر حالت و در هر موقعیتی میتوانیم درحال عبادت باشیم. برخی عبادت را تنها در نماز، روزه و سایر مراسم عبادی می بینند و بنابراین در نگاه ایشان، عبادت هیچ پویایی ندارد.
با این مقدمه کوتاه لازم به نظر میرسد که گفته شود که عبادات به طور کلی به دو دسته تقسیم میشوند:
الف) عبادات فردی ب) عبادات جمعی
نکتۀ قابل توجه این که،همۀ عبادات یک نقطه اشتراک دارند، که صحّت و درستی عبادات به آن بستگی دارد و آن« نیّت» است، که عبادات باید تنها برای خدا انجام گیرد. چه اینکه نماز واجب باشد، چه مستحبی، کمک به مستمندان باشد یا کمک به آنان که فقر فکری دارند. در فرهنگ عبادی اسلام هر کار و عملی که در جهت رضای خدا و قرب او باشد عبادت محسوب گشته و در صورتی که این اعمال برای غیر خدا انجام گیرد ارزش معنوی نداشته ضمن این که در کوتاه مدت انسان از این عمل تکراری خسته میشود و رها مینماید.
------------------
رونوشت:
1. اسراء/1و2- ص/41.
2. بقره/207؛ آل عمران/30؛ مریم/93.
3. اعراف/194.
4. ذاریات/56.
اهداف سیاسی اسلام (1)
اهداف سیاسی اسلام (1)
1. قرب به خداوند متعال:
انسان هدفی برتر و فراتر از آنچه خداوند برای او در نظر گرفته است ندارد. اهدافی که سعادت دنیا و آخرت او را خواسته است. می توان گفت، والاترین و اصلیترین هدف خلقت انسان قرب به خدا است. به عبارت دیگر سایر اهداف در راستای آن جایگاه دارند. بنابراین همۀ تلاش های مادی و معنوی انسان باید در جهت رسیدن به قرب الهی همسو شوند. چرا که همۀ خواستههای فطری بشر، راه دستیابی به کمال نهایی او را همواره میکنند و در زبان شرع «کمال نهایی انسان» با قرب به خدا یکی است.
اکنون پرسش این است که قرب به خدا چیست؟ آیا انسان میتواند به آن دست یابد؟ و آیا تمام فعالیتهای بشری در زمینۀ سیاست، فرهنگ و اقتصاد میتواند به قرب الهی بینجامد؟
برای شناخت صحیح مفاهیم، ضرورت دارد که انسان محدوده و گستره ویژهگیها و مرز میان مفاهیم را بشناسد تا از اختلاط و در هم آمیزی مفهومی با سایر مفاهیم پرهیز شود.
کاربرد واژه قرب در امور محسوس، در بردارندۀ دو مفهوم قرب زمانی یا مکانی است. امّا قرب الهی هیچیک از این دو را دربر نمی گیرد. زیرا پروردگار متعال با هیچ موجودی نسبت زمانی و مکانی ندارد. 1
بی تردید انسان موجودی است مختار که با تلاش، کمال جویی خود را سامان میدهد که پیش نیاز آن، شناخت هدف است. بنابر این سه ابزار اختیار، تلاش و شناخت، نقش اساسی در رسیدن به کمال نهایی و قرب به خدا دارند؛ قرب به خدا، مربوط به ساحت معنوی و روحانی وجود انسان، و مرتبهای است از وجود که در آن، همه استعدادها و قابلیتهای ذاتی معنوی با سیر و حرکت اختیاری انسان به فعلیت کامل میرسد.
شکی نیست که تکامل اختیاری انسان عقلاً ثابت است اما نمیتوان زمان مشخصی برای شروع حرکت و نیز مدت معیّنی برای سیر تکاملی تا رسیدن به کمال نهایی تعیین کرد چرا که ارتباط تنگاتنگی با قابلیتها و ظرفیتهای هر فرد دارند. 2
با چنین انگیزهای همۀ فعالیتهای انسان در زمینه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و عبادی به قرب الهی می انجامد. بنابراین می توان گفت هدف اصلی در سیاست اسلامی نیز، رسیدن به کمال نهایی است که همان قرب خداوند است.
سایر اهداف نیز باید در راستای دستیابی به همین هدف- قرب به خدا- باشد وگرنه ارزشی نداشته و در اندیشۀ سیاسی اسلام جایگاهی ندارد.
رو نوشت:
2- مصباح یزدی، بسوی خودسازی، ص 246و 255