مدعیان بی تعهد
امیرالمؤمنین على علیه السلام:
« یَصِفُ الْعِبْرَةَ وَلاَ یَعْتَبِرُ، وَیُبَالِغُ فِی الْمَوْعِظَةِ وَلاَ یَتَّعِظُ» (نهج البلاغه حکمت 150)
« (از کسانى مباش که) عبرت آموختن را مى ستاید (و به دیگران آموزش مى دهد) ولى خود عبرت نمى گیرد و موعظه بسیار مى کند؛ اما خود موعظه و اندرز نمى پذیرد. »
توضیح قطرهای:
امام علیهالسلام در این سخن حیکمانه، به انسان های مدعیان و ریاکاران اشاره دارد که مردم را به درس گرفتن از تاریخ زندگی گذشته راهنمایی می کند اما خود به گفته خود عمل نمی کند مردم را موعظه می کند اما خود عامل به آن نیست.
شکی نیست که این جهان محل عبرت آموزی است و تاریخ گذشته گان مملو از درس هاى عبرت آموز. هرگاه انسان چشم بینا و گوش شنوا داشته باشد مى تواند سرنوشت آینده خود را در آیینه تاریخ و حوادث عبرت آموز زمان خود ببیند.
ولى افسوس که هواى نفس و حب ذات پرده اى در برابر چشمان او مى کشد و مانع گوش او از شنیدن پیام هاى تاریخ مى شود و عجب این که این درس ها را به دیگران مى دهد ولى خود در عمل از آنها بى بهره است.
در حدیثى از امام صادق علیه السلام در تفسیر آیة شریفة «فَکُبْکِبُوا فِیها هُمْ وَالْغاوُونَ» (شعراء/2) «پس همه آن معبودان با عابدان گمراه به دوزخ افکنده مى شوند». مى فرماید: «هُمْ قَوْمٌ وَصَفُوا عَدْلاً بِأَلْسِنَتِهِمْ ثُمَّ خَالَفُوهُ إِلَى غَیْرِهِ» (کافی ج1 ص47 ح4) «آنها کسانى هستند که کارهاى عادلانه را با زبانشان ستایش مى کنند؛ اما خودشان مخالفت کرده و غیر آن را مقدم مى دارند».
از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: «أَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ حَسْرَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَنْ وَصَفَ عَدْلاً ثُمَّ خَالَفَهُ إِلَى غَیْرِهِ» «شدیدترین حسرت در روز قیامت از آنِ گروهى است که عدل را ستایش کردند و سپس با آن مخالفت نمودند». آن گاه امام علیه السلام اضافه فرمود:« این همان است که خداوند فرموده «أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللّه» (محاسن ج1 ص120 ح134).
انسان های کم ظرفیت
انسان های کم ظرفیت
امیرالمؤمنین على علیه السلام:
« إِنْ عَرَضَتْ لَهُ شَهْوَةٌ أَسْلَفَ الْمَعْصِیَةَ، وَسَوَّفَ التَّوْبَةَ، وَإِنْ عَرَتْهُ مِحْنَةٌ انْفَرَجَ عَنْ شَرَائِطِ الْمِلَّةِ» (نهج البلاغه حکمت 150)
« (از کسانى مباش که) هرگاه شهوتى براى وى حاصل شود گناه را جلو مى اندازد و توبه را به تأخیر و اگر محنت و شدتى به او برسد (بر اثر نداشتن صبر و شکیبایى) از دستورات دین به کلى دور مى شود. »
توضیح قطرهای:
امام علیهالسلام در این سخن حیکمانه، به انسان های ضعیف الایمان و کم ظرفیت اشاره دارد که در مقابل شهوات خودباخته؛ و به هنگام مصیبت و بلا با خدا قهر می کند.
این صفت، نمایه ای از افراد ضعیف و ناتوان و کم ظرفیتی است که وقتی عوامل شهوت در برابر آنها ظاهر مى شود به سرعت به سوى آن مى روند و کام دل از آن بر مى گیرند؛ ولى نوبت به توبه که مى رسد، به تأخیر مى اندازند.
و به هنگامى که مشکلى در زندگى آنها رخ می دهد با خداى خود قهر مى کنند و دستوراتش را به فراموشى مى سپارند و حتى گاه زبان به سخنان کفرآمیز مى گشایند.
آنها کسانى هستند که با کمترین تغییرى در زندگى، زبان به شِکوه مى گشایند و به زمین و آسمان بد مى گویند.
قرآن مجید درباره این گونه اشخاص می گوید:
«إِنَّ الاِْنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً * إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً * وَإِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً» (معارج/ 19-21)
«به یقین انسان حریص و کم طاقت آفریده شده است. هنگامى که بدى به او رسد بى تابى مى کند و هنگامى که خوبى به او رسد مانع دیگران مى شود (و بخل می ورزد)»
-
نامه ای به یک مدیر اشرافی
نامه ای به یک مدیر اشرافی
امیرالمؤمنین على علیه السلام:
« ... فإنَّکَ مُترَفٌ قد أَخَذ الشَّیطانُ مِنکَ مَأخَذَهُ ، وَ بلَغَ فِیکَ أَمَلهُ ، وَ جَرى مِنکَ مَجرَى الرُّوحِ و الدَّمِ » (نهج البلاغه نامه 10)
«... همانا خوشگذران شدهاى و شیطان در تو راه یافته و به آرزوى خود رسیده و همانند روح و خون در وجود تو جارى شده است»
توضیح قطرهای:
امام علیهالسلام در این نامه، به یکی از مدیران خوشگذران و اشرافی نوشت و او را از نفوذ شیطان در وجود او آگاه کرده و هشدار داده است. نامه ای است که بخش مهمی از مدیران جامعه ما مخاطب جدی آن هستند.
یکی از ویژگیهای لازم و ضروری متولیان جامعه اسلامی، روحیه سادهزیستی و عدم روی آوردن به مظاهر دنیاپرستی است؛ زیرا مسئولی که در رفاه زندگی کند، هیچ گاه درکی از طبقات ضعیف جامعه نخواهد داشت؛ این مسأله به خصوص در شرایطی که جامعه اسلامی درگیر معضلات اقتصادی و اجتماعی است، بسیار ناخرسند و نامبارک خواهد بود. از دیگر سو این رفاهطلبی مسئولان باعث بدبینی افراد جامعه نسبت به اصل نظام اسلامی و تزلزل پایههای حکومت میشود.
تاریخ اسلام نمونههای متعددی از اشرافیت و رفاهطلبی کارگزاران و مسئولان بیبصیرت را به قلم کشیده است که توجه به آنان میتواند بسیار عبرتآموز باشد. به عنوان نمونه برخوردهای امیرالمؤمنین علیه السلام با کارگزاران و مدیرانی که به خوشگذرانیهای افراطی و هزینهبردار میپرداختند، جالب توجه خواهد بود و الگویی را فراروی مسئولان جامعه اسلامی قرار میدهد. برخوردهای حضرت با این مسئولان متموّل به حدی تند و زننده بود که گاهی باعث میشد در مقابل حضرت تیغ دشمنی در آورند.
تاثیر عزت و ذلت در رشد انسان
تاثیر عزت و ذلت در رشد انسان
امیرالمؤمنین على علیه السلام:
« یُقَصِّرُ إِذَا عَمِلَ، وَیُبَالِغُ إِذَا سَأَلَ» (نهج البلاغه حکمت 150)
« (از کسانى مباش که) به هنگام عمل کوتاهى مى کند و به هنگام درخواست و سؤال اصرار مى ورزد. »
توضیح قطرهای:
امام علیهالسلام در این سخن حیکمانه، به انسان¬های سست و تنبل اشاره دارد که مرد میدان عمل نیستند و همیشه دستشان به سوى دیگران دراز است؛ گویى از زندگانى مستقل بیزارند و به زندگى وابسته دلخوش، در حالى که آموزه های اسلام به ما مى گوید: تا مى توانید روى پاى خود بایست تا باعث عزت شما شود و تا توان دارى چیزى از دیگرى درخواست نکن که باعث ذلت و حقارت می گردد. البته این درخواست ها شامل سوالی که بر دانش و علم انسان بیفزاید نمی شود.
در حدیثی از امام باقر علیه¬السلام مى خوانیم:
«لَوْ یَعْلَمُ السَّائِلُ مَا فِی الْمَسْأَلَةِ مَا سَأَلَ أَحَدٌ أَحَداً وَلَوْ یَعْلَمُ الْمُعْطِی مَا فِی الْعَطِیَّةِ مَا رَدَّ أَحَدٌ أَحَداً» (کافی ج4 ص20 ح2)
«اگر درخواست کننده مى دانست در سؤال و درخواست چه (ذلت و حقارتى) وجود دارد هیچ کس از دیگرى تقاضایى نمى کرد و اگر کسى که دستِ دهنده دارد مى دانست در بخشش چه (افتخار و فضیلتى) وجود دارد احدى تقاضاى دیگرى را رد نمى کرد».
در حدیث دیگرى از امام صادق علیه¬السلام مى خوانیم که مى گوید: رسول خدا صلى¬الله علیه وآله فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَى أَحَبَّ شَیْئاً لِنَفْسِهِ وَأَبْغَضَهُ لِخَلْقِهِ أَبْغَضَ لِخَلْقِهِ الْمَسْأَلَةَ وَأَحَبَّ لِنَفْسِهِ أَنْ یُسْأَلَ»(کافی ج4 ص20 ح4)
«خداوند متعال چیزى را براى خود دوست مى دارد و براى بندگانش مبغوض مى شمارد؛ براى بندگان سؤال و درخواست (از یکدیگر) را مبغوض شمرده و براى خودش سؤال کردن بندگان را محبوب مى داند».
انسان های کم ظرفیت
انسان های کم ظرفیت
امیرالمؤمنین على علیه السلام:
« اسْتَغْنَى بَطِرَ وَفُتِنَ، وَإِنِ افْتَقَرَ قَنِطَ وَوَهَنَ» (نهج البلاغه حکمت 150)
« (از کسانى مباش که) به هنگام بى نیازى مغرور و فریفته دنیا مى شود و به هنگام فقر مأیوس و سست مى گردد. »
توضیح قطرهای:
امام علیهالسلام در این سخن حیکمانه به انسان های کم ظرفیت اشاره دارد که آدمها به سبب ضعف ایمان به انسان عارض می شود.
این حالت افراد کم ظرفیت است که به هنگام غنا و بى نیازى همه چیز حتى خدا و خویشتن را به فراموشى مى سپارند و مال و ثروت و مقام تمام وجودشان را پر مى کند ارزش هاى انسانى در نظرشان بى رنگ و بندگى خدا از دست مى رود و به هنگام فقر و تنگدستى یأس و نومیدى و به دنبال آن سستى و ناتوانى تمام وجودشان را احاطه مى کند.
قرآن مجید نیز در این باره مى فرماید:
«وَلَئِنْ أَذَقْنَا الإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَیَئُوسٌ کَفُورٌ * وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاء بَعْدَ ضَرَّاء مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئَاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ» (هود/10و11) «و اگر از جانب خویش، رحمتى به انسان بچشانیم سپس آن را از او بگیریم، بسیار نومید و ناسپاس خواهد بود. و اگر بعد از ناراحتى و زیانى که به او رسیده، نعمت هایى به او بچشانیم به یقین مى گوید: بدى ها از من برطرف شده؛ (و دیگر باز نخواهد گشت) و غرق شادى و غفلت و فخرفروشى مى شود».
آیات دیگرى در قرآن مجید نیز همین معنا را درباره افراد کم ظرفیت و ضعیف الایمان بیان کرده است؛ اما مؤمنان پرظرفیت اگر تمام دنیا را به آنها بدهند مغرور و طغیان گر نمى شوند و اگر بر خاک سیاه بنشینند نه از رحمت خدا مأیوس مى گردند و نه سستى در وجودشان راه مى یابد.
تناقض فکری و رفتاری
تناقض فکری و رفتاری
امیرالمؤمنین على علیه السلام:
« یَخَافُ عَلَى غَیرِهِ بِأَدْنَى مِنْ ذَنْبِهِ، وَ یَرْجُو لِنَفْسِهِ بِأَکْثَرَ مِنْ عَمَلِهِ» (نهج البلاغه حکمت 150)
« (از کسانى مباش که) نسبت به دیگران به کمتر از گناه خود مى ترسد و نسبت به خویشتن بیش از آنچه عمل کرده انتظار دارد. »
توضیح قطرهای:
امام علیهالسلام در این سخن حیکمانه به تناقض فکری و رفتاری در برخی افراد اشاره دارد که آدمها به سبب ضعف ایمان به انحراف فکری مبتلا می شوند.
به بیان دیگر گناهان دیگران در نظرش بزرگ و گناه خود در نظرش کوچک است و به عکس، اعمال نیکش هرچند کوچک باشد به نظرش بزرگ مى رسد و انتظار پاداش هاى عظیم دارد. این نیز نوعى دیگر از تناقض در فکر و رفتار آنهاست و تمام این تناقض ها به سبب ضعف ایمان و انحراف فکر و ناشى از غلبه شهوات است.
نتیجه غلبه هوای نفس
نتیجه غلبه هوای نفس
امیرالمؤمنین على علیه السلام:
« تَغْلِبُهُ نَفْسُهُ عَلَى مَا یَظُنُّ، وَلاَ یَغْلِبُهَا عَلَى مَا َسْتَیْقِنُ» (نهج البلاغه حکمت 150)
«(از کسانى مباش که) نفس او وى را در امور دنیا به آنچه گمان دارد وادار مى کند ولى در امور آخرت به آنچه یقین دارد بى اعتناست»
توضیح قطرهای:
امام علیهالسلام در این سخن حیکمانه به ضعف ایمان و غلبه هوای نفس در برخی افراد اشاره دارد که آدمها به آنچه در امور دنیا به آن گمان دارد مانند یقینیات عمل می کند، اما در امور آخرت که به آن یقین دارد اعتنا نمی کند.
به تعبیر دیگر براى رسیدن به مال و ثروت و جاه و مقام و شهوات دنیا حتى به سراغ راه هایى مى رود که اطمینان ندارد به نتیجه برسد به امید این که شاید به نهایت مطلوبى برسد؛ ولى درباره کار آخرت با این که یقین دارد فلان عمل باعث نجات او و فلان کار سبب بدبختى او در سراى دیگر مى شود به یقین خود اعتنا نمى کند.
آزمایش انسان در گردونه بلا و آرامش
آزمایش انسان در گردونه بلا و آرامش
امیرالمؤمنین على علیه السلام:
« إِنْ أَصَابَهُ بَلاَءٌ دَعَا مُضْطَرّاً، وَإِنْ نَالَهُ رَخَاءٌ أَعْرَضَ مُغْتَرّاً » (نهج البلاغه حکمت 150)
« (از کسانى مباش که) اگر بلایى به او برسد همچون بیچارگان دست بر دعا مى دارد و اگر وسعت و آرامشى به وى دست دهد با غرور از خدا روى گردان مى شود. »
توضیح قطرهای:
امام علیهالسلام در این سخن حیکمانه به ضعف ایمان و غلبه هوای نفس در برخی افراد اشاره دارد که آدمها به هنگام بلا و مصیبت متضرعانه دست به دعا بر می دارد، و به هنگام آرامش از خدا روی بر می تابد.
درست همان چیزى که قرآن مجید کراراً به آن اشاره کرده مى فرماید: «فَإِذَا رَکِبُوا فِى الْفُلْکِ دَعَوُا اللهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ یُشْرِکُونَ» (عنکبوت/65) «هنگامى که سوار کشتى شوند، خدا را با اخلاص مى خوانند، (و غیر او را فراموش مى¬کنند) امّا هنگامى که خدا آنان را به خشکى رساند و نجات داد، باز مشرک مى شوند»
در آیه دیگری خدای سبحان می فرماید: «هُوَ الَّذِی یُسَیِّرُکُمْ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّى إِذَا کُنْتُمْ فِى الْفُلْکِ وَجَرَیْنَ بِهِمْ بِرِیح طَیِّبَة وَفَرِحُوا بِهَا جَآءَتْهَا رِیحٌ عَاصِفٌ وَجَآءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ کُلِّ مَکَان وَظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِیطَ بِهِمْ دَعَوُا اللهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ لَئِنْ أَنْجَیْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ * فَلَمَّا أَنْجَاهُمْ إِذَا هُمْ یَبْغُونَ فِى الاَْرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ» (یونس/22و23) «او کسى است که شما را در صحرا و دریا سیر مى دهد؛ زمانى که در کشتى قرار مى گیرید و بادهاى موافق کشتى نشینان را (به سوى مقصد) مى برد خوشحال مى شوند، (ناگهان) طوفان شدیدى می وزد؛ و امواج از هر سو به سراغ آنها مى آید؛ و گمان مى¬کنند هلاک خواهند شد؛ (در آن هنگام) خدا را از روى خلوص عقیده مى خوانند که: اگر ما را از این گرفتارى نجات دهى، حتماً از سپاسگزاران خواهیم بود؛ اما هنگامى که خدا آنها را رهایى بخشید (بار دیگر) به ناحق، در زمین ستم مى کنند».
-
تناقض رفتاری
تناقض رفتاری
امیرالمؤمنین على علیه السلام:
« إِنْ سَقِمَ ظَلَّ نَادِماً، وَإِنْ صَحَّ أَمِنَ لاَهِیاً» (نهج البلاغه حکمت 150)
« (از کسانى مباش که) هرگاه بیمار مى شود (از اعمال زشت خود) پشیمان مىگردد و اگر تندرست باشد احساس امنیت مىکند و به لهو و لعب مىپردازد»
توضیح قطرهای:
امام علیهالسلام در این سخن حیکمانه به ضعف ایمان و غلبه هوای نفس در برخی افراد اشاره دارد که آدمها هرگاه بیمار میشوند، پشیمانی به آنها دست میدهد؛ اما وقتی صحت و سلامتی را به دست میآورند همه چیز را فراموش میکنند به بطالت عمر میپردازد.
آنها به هنگام بیمارى چون چهره مرگ را در نزدیکى خود مىبینند، ندامت به آنها دست مىدهد و به فکر توبه از گناه و جبران اعمال سابق خویش مىافتند؛ اما همین که از بستر بیمارى برخاسته و تندرستى به آنها بازگشت آن حالت به کلى زائل شده و خود را در هالهاى از امن و امان مىبینند و به لهو و لعب مشغول مىشوند.
این فراموشکارى سریع و تناقض در دو حال نزدیک به هم نیز نشانه سطح فکر کوتاه آنها و ضعف ایمان ایشان است.
خداوند انسان را در زندگى گرفتار مشکلات و مصائب و بیمارىها مىکند تا به آنها هشدار دهد از خواب غفلت برخیزند؛ اما افسوس که این بیدارى براى بسیارى از مردم زودگذر است. هنگامى که آن مشکلات برطرف مىشود بلافاصله در خواب غفلت فرو مىرود.
غلبه هوای نفس
غلبه هوای نفس
امیرالمؤمنین على علیه السلام:
« یَکْرَهُ الْمَوْتَ لِکَثْرَةِ ذُنُوبِهِ- وَ یُقِیمُ عَلَى مَا یَکْرَهُ الْمَوْتَ مِنْ أَجْلِهِ » (نهج البلاغه حکمت 150)
« (از کسانى مباش که) از مرگ به سبب زیادى گناهانش متنفر است؛ اما به اعمالى ادامه مى دهد که مرگ را به سبب آن ناخوش مى دارد»
توضیح قطرهای:
امام علیهالسلام در این سخن حیکمانه به ضعف ایمان و غلبه هوای نفس در برخی افراد اشاره دارد که آدمها بخاطر کثرت گناهان از مرگ میترسند؛ اما همچنان به گناهان خود ادامه میدهد.
این نیز تناقض دیگرى در زندگى آنهاست؛ از یک سو هنگامى که سخن از مرگ به میان مىآید وحشت دارد، زیرا نامه اعمال خود را سیاه مىبیند ولى به جاى توبه و اصلاح مسیر خویش باز به همان گناهان ادامه مىدهند. این تناقض نیز در فکر و عمل به سبب ضعف ایمان و غلبه هواى نفس است.
قرآن مجید درباره گروهى از یهود مىفرماید:
«وَلَنْ یَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ» (بقره/95) «ولى آنها، به خاطر اعمال بدى که پیش از خود فرستادهاند، هرگز آرزوى مرگ نخواهند کرد».
همچنین در آیه بعد نیز مىفرماید:
«یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَة وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَنْ یُعَمَّرَ» (بقره/96) «(تا آن جا) که هر یک از آنها آرزو دارد هزارسال عمر به او داده شود؛ در حالى که این عمر طولانى او را از کیفر (الهى) باز نخواهد داشت».