یاور مظلوم باشیم
امیرالمومنین على علیه السلام:
« وَکُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً، وَلِلْمَظْلُومِ عَوْناً » (نهج البلاغه نامه 47 )
« دشمن سرسخت ظالم و یاور مظلوم باشید »
توضیح قطره ای:
این دومین توصیه امام علیه السلام (که در بستر شهادت بیان فرموند) در واقع تاکیدی بر طرفداری از حق است و هیچ حقی بالاتر از این وجود ندارد که انسان مظلوم را در برابر ظالم یاری دهیم تا مظلوم به حقش برسد و ظالم از ظلمش دست بردارد.
جالب اینکه ظالم و مظلوم در این دو جمله مطلق بیان شده است تنها مسلمانان را شامل نمی شود، یعنی هر مظلومی در جهان باید زیر چتر حمایت مسلمانان قرار گیرد و از ظلم هر ظالم و ستمگری باید پیشگیری شود.
پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «مَن أَصبَحَ لایَهُمُّ بِظُلمِ أَحَدٍ، غَفَرَاللهُ مَا اجتَرَمَ» (کافی ج2 ص332 ح8) «کسی صبح کند در حالی که نخواهد به احدی ظلم و ستم نماید، خدا همة گناهان او را می بخشد».
امام علی علیه السلام: «أَحسَنُ العَدلِ نُصرَةُ المَظلُومِ» (غررالحکم ص446 ح10210) «برترین عدالت یاری مظلوم است».
استفاده ناروا از بیت المال
استفاده ناروا از بیت المال
امیرالمؤمنین على علیه السلام:
« وَإِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَةٍ، وَلکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانةٌ » (نهج البلاغه نامه 5 )
«همانا پست فرمانداری برای تو وسیله آب و نان نخواهد بود، بلکه امانتی است در گردن تو»
توضیح قطره ای:
تعبیر در ابتدای نامه، بیانگر دیدگاه اسلام دربارة پست ها و منصب های حکومتی است. از دیدگاه اسلام رئیس حکومت، وزرا، استانداران و فرماندهان، تنها امانت دارانی هستن که امانت جامعة اسلامی از سوی خداوند به آنها سپرده شده و نباید آن را وسیلة برتری جویی و تحصیل منافع شخصی کنند؛ بلکه باید مانند هر امانت دار امین از آن مراقبت به عمل آورده و سالم به دست اهلش بسپارند.
خداوند سبحان می فرماید:
«إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا» (نساء/58)
«خداوند به شما فرمان مىدهد که امانتها را به صاحبانش بدهید!»
در تفسیر این آیه در روایات متعددی آمده که این امانت همان ولایت (و حکومت والیان صالح) است.
این نامه عمدتاً به این نکته اشاره دارد که مقامات و مدیران در حکومت اسلامی وسیله آب و نان افراد نیست بلکه امانتی است که باید به دقت از آن مراقبت کنند. به همین دلیل باید نسبت به مردم متواضع باشند و در مورد بیت المال که امانت مردم در دستان آنهاست با احتیاط گام بردارند.
عمل گرایی در دین
عمل گرایی در دین
امیرالمؤمنین على علیه السلام:
« لا تَکُن مِمَّن یَرجُو الآخِرَةَ بغَیرِ العَمَلِ» (نهج البلاغه حکمت150 )
« از کسانی نباش که بدون عمل امید به سعادت اخروی دارد»
توضیح قطره ای:
انسان برای رسیدن به متاع حقیر دنیا بدون تلاش و سعی و کوشش هرگز به مقصود نمی رسد، پس چگونه برای رسیدن به نعمت های پر ارزش الهی در آخرت بدون تلاش و کوشش می رسد.
خدای سبحان در آیاتی بر عمل گرایی بر دین تاکید دارد:
«وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى» (نجم/39) «و این که براى انسان بهرهاى جز (حاصل) سعى و کوشش او نیست»
«وَأَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَى» (نجم/40) «و اینکه تلاش او بزودى دیده مى شود»
وسیله نجات انسان تنها عمل صالح است. و این پاسخی است برای آنهایی که تصور می کنند تنها با ذکر شهادتین و اظهار اسلام و به جا آوردن نماز و روزه و خواندن بعضی ادعیه و توسلات و یا حتی تنها با شرکت در یک مجلس عزاداری، اهل نجات خواهند شد، هر چند زندگی آنها سراسر آلودة به گناه و معصیت باشد.
تواضع ثروتمندان و بی اعتنایی فقرا
تواضع ثروتمندان و بی اعتنایی فقرا
امیرالمؤمنین على علیه السلام:
« مَا أَحْسَنَ تَوَاضُعَ الْأَغْنِیَاءِ لِلْفُقَرَاءِ طَلَباً لِمَا عِنْدَ اللَّهِ وَ أَحْسَنُ مِنْهُ تِیهُ الْفُقَرَاءِ عَلَى الْأَغْنِیَاءِ اتِّکَالًا عَلَى اللَّهِ » (نهج البلاغه حکمت 406 )
« چه زیباست فروتنی ثروتمندان به فقیران به خاطر رضایت الهی و از آن زیباتر بزرگمنشی و بلند نظری فقیران است بر ثروتمندان به خاطر اعتماد بر خدا »
توضیح قطره ای:
امام در این سخن به دو نکته اشاره می ¬کند که اگر در جامعه پیاده شود بسیاری از نابسامانی ها سامان می یابد. زیرا دو عامل باعث تباهی جامعه و شکاف وسیع طبقاتی می شود: تکبر صاحبان ثروت و خضوع ذلت بار مستمندان در برابر آنها.
تواضع از سوی هر کسی زیباست ولی از سوی اغنیا و ثروتمندان زیباتر است، چرا که نشان می دهد آنها به سبب ثروت، بر مرکب غرور سوار نشده اند و خود (انسانیت) را گم نکرده اند.
مستمندان نیز باید عزت نفس و بزرگ منشی خود را با بی اعتنایی در مقابل ثروتمندان حفظ نمایند تا گرفتار شرک خفی نشوند.
در واقع این دو رذیلة اخلاقی علاوه بر این که چهره جامعة انسانی را زشت و نفرت انگیز می کند سرچشمة انواع نابسامانی ها، عداوت ها، کینه ها و بی ثباتی هاست.
1- اغنیا نباید فراموش کنند که همة اموال و ثروت آنها از آنِ خداست.
2- مستمندان نباید فراموش کنند که روزی دهنده فقط خداست.
منطق سیاست خارجی انقلاب اسلامی
منطق سیاست خارجی انقلاب اسلامی از دیدگاه امام خامنه ای:
«لَایَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ» (ممتحنه8)
«خدا شما را از نیکى کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانى که در راه دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهى نمى کند؛ چرا که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد.»
امام خامنه ای:
قرآن می گوید، کسانی که با شما سر ستیزه ندارد و علیه شما توطئه نمی کنند و کمر به نابودی نسل و ملت شما نبسته اند، ولو از دین دیگری باشند، با آنها نیکی کنید؛ کافری که با او باید شدید بود، این نیست. باید با کسانی شدید بود که با هویّت، اسلام، ملّیت، تمامیت ارضی، استقلال، شرف، عزّت، ناموس، فرهنگ و ارزش های شما مبارزه می کنند. (81/12/06)
بی اعتباری دو نعمت
بی اعتباری دو نعمت
امیرالمؤمنین على علیه السلام:
« لَا یَنْبَغِی لِلْعَبْدِ أَنْ یَثِقَ بِخَصْلَتَیْنِ الْعَافِیَةِ وَ الْغِنَى- بَیْنَا تَرَاهُ مُعَافًى إِذْ سَقِمَ وَ بَیْنَا تَرَاهُ غَنِیّاً إِذِ افْتَقَرَ » (نهج البلاغه حکمت 426 )
« سزاوار نیست که بنده خدا به دو خصلت اعتماد کنند: تندرستى، و توانگرى، زیرا در تندرستى ناگاه او را بیمار بینى، و در توانگرى ناگاه او را تهیدست »
توضیح قطره ای:
امام علی علیه السلام در این سخن زیبا، به نکته ای دربارة ناپایداری نعمت های دنیا اشاره کرده؛ مخصوصاً دو نعمت بزرگ سلامتی و بی نیازی.
انسان بسیار آسیب پذیر است، یک میکروب بسیار کوچک، و از آن کوچکتر یک ویروس که با چشم مسلح نیز به سختی مشاهده می شود، ممکن انسانی را از پای در آورد.
با این حال چگونه انسان مغرور می شود و چنین می پندارد که دائماً سالم خواهد ماند و هر کاری از دستش بر می آید انجام می دهد و به هر کس کی خواهد ظلم و ستم روا می دارد؟
اموال و ثروت های کلان انسان نیز وضع بهتری از این ندارد، یک آتش سوزی مهیب، یک زلزله، یک خشکسالی، یک تلاطم در امور اقتصادی جهان، یک جنگ محلی یا جهانی ممکن است آن ها را بر باد دهد، شب بخوابد در حالی که ثروتمندترین مردم جامعة خویش است، فردا صبح به صورت فقیرترین افراد درآید.
آیا با این حال سزوار است که انسان به اموال خویش مغرور شود؟
واکنش امیر مومنان به اختلاس مدیران دولتی
واکنش امیر مومنان به اختلاس مدیران دولتی (فیشهای نجومی!)
«وَاخْتَطَفْتَ مَا قَدَ رْتَ عَلَیْهِ مِنْ أَمْوَالِهِمُ الْمَصُونَةِ لِأَرَامِلِهِمْ وَأَیْتَامِهِمُ، اخْتِطَافَ الذِّئْبِ الْأَزَلِّ دَامِیَةَ الْمِعْزَی الْکَسِیرَةَ، ...... حَدَرْتَ إِلَی أَهْلِکَ تُرَاثَکَ مِنْ أَبِیکَ وَأُمِّکَ،.......... وَ وَاللهِ لَوْ أَنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ فعَلاَ مِثْلَ الَّذِی فَعَلْتَ، مَا کَانَتْ لَهُمَا عِنْدِی هَوَادَةٌ، وَلاَ ظَفِرَا مِنِّی بَإِرَادَة، حَتَّی آخُذَ الْحَقَّ مِنْهُمَا، وَأُزِیحَ الْبَاطِلَ عَنْ مَظْلَمَتِهِمَا............» (نهج البلاغه نامه41)
«به من خبر رسیده که اموال بیت المال را که سهم بیوه زنان و یتیمان بود به یغما بردی و... از خدا بترس! اموال آنان را بازگردان و اگر چنین نکنی، خدا مرا فرصت دهد، تو را کیفر خواهم داد...
به خدا سوگند اگر حسن و حسین چنان می کردند که تو انجام دادی از من روی خوش نمی دیدند و به آرزو نمی رسیدند، تا آن گاه که حق را از آن ها بستانم و باطلی که به ستم پدید آمده، نابود سازم.»
شجاعت برگشت
شجاعتِ برگشت
برخی اوقات، ترس از رفتن و ترس از آینده موهوم، نامعلوم و تاریک موجب وحشت و اضطراب و مانع حرکت می شود.
گاه نیز برگشت از راهی همین حالت را برای انسان پدید می آورد.
به بیان دیگر: گاه رفتن شجاعت می خواهد و گاه برگشتن، گاه رفتن سخت است و گاه برگشتن. مثلاً بالا رفتن از کوه سخت است و پایین آمدن آسان است.(البته اگر توام با دقت باشد)
اما منظور از بیان این مقدمه چیست؟ زندگی انسان مشحون از این راه ها و کوره راه هاست، سربالایی ها و سرازیری ها، بن بست ها و آزاد راه ها، راه هایی که درست برگزیده شده و انسان را به مقصد می رسانند و راه هایی که به غلط انتخاب شده و انسان را از مقصد دور می کنند.
گاه بعضی از انسان ها در راهی قدم می نهند که سرانجام هولناکی در انتظار آنهاست؛ [درست مانند کسی که در راهی قدم نهاده که منجر به سقوط از پرتگاه می شود] و نکته جالب اینجاست که گاه انسان با وجود علم به سرانجام شوم راهی که در آن قدم نهاده شجاعت برگشت از آن را ندارد!
انسان، گاه تمام پل های پشت سر را خراب می کند و راهی برای برگشت ندارد ولی گاه آن قدر در ذهن خود برای برگشت موانعی تراشیده و یا موانع موجود را بزرگ می کند که جرات بازگشت را در خود کشته و از بین می برد!
مثلاً گاه به بهانه حفظ آبرو نمی تواند اعتراف به خطا و اشتباه خود کند و از همین رو آنقدر به خطای خود ادامه می دهد تا ... .
در واقع حاضر است «از ترس مرگ خودکشی کند!» ولی خود را از مرگ نرهاند!!
بی تردید هر یک از ما در طول زندگی گرفتار این معضل گشته ایم، گاهی «جرات بازگشت» را در خود یافته ایم و جلوی خسارت بیشتر را گرفته ایم و گاهی گرفتار اشتباه فوق شده ایم و خسارت های مادی و معنوی فراوانی خورده ایم!
نمونه اش در بسیاری از بحث ها و گفتگوهای طرفینی است که گر چه متوجه خطای فکری، اعتقادی، سیاسی و ... خود شده ایم ؛اما شجاعت پذیرش اشتباه خود را نداشته و به خطای خود [با ادامه ی بحث] استمرار بخشیده ایم!
«حق مداری» صفتی والا و ارزشمند است که یک انسان عاقل از آن پروایی نداشته و آن را منش خود قرار می دهد.
فقدان این صفت ارزشمند سرمنشاء بسیاری از انحرافات است و «اعتراف به خطا» یکی از سخت ترین کارها در نزد انسان های غیر خود ساخته است.
تقویت این صفت [یعنی حق مداری] در خود تنها راه دست یافتن به این شجاعت است و نیز درمان بسیاری از خطاهای انسان است.
حال این خطا هرچه می خواهد باشد: خطای سیاسی، که بسیاری از سیاستمداران امروزی گرفتار آن گشته اند؛ یا خطای اخلاقی، که بسیاری از انسان ها گرفتار آنند.
در اینجا به برخی از روایات در خصوص حق مداری اشاره می شود:
امام علی علیه السلام:
«فَلَا یُؤْنِسْکَ إِلَّا الْحَقُّ وَ لَا یُوحِشْکَ إِلَّا الْبَاطِل» (الکافی ج8 ص206 )
هرگز به جز با حق با چیزی انس مگیر و به غیر از باطل از هیچ چیز مترس
عمار یاسر خطاب به ابوذر غفاری هنگام تبعید ابوذر:
«وَ اللَّهِ مَا مَنَعَ النَّاسَ أَنْ یَقُولُوا الْحَقَّ إِلَّا الرُّکُونُ إِلَى الدُّنْیَا وَ الْحُبُّ لَهَا» (الکافی ج8 ص206 )
سوگند به خدا منع نمی کند مردم را از حقگویی مگر اتکا و اعتماد به دنیا و محبت آن.
امام موسی کاظم علیه السلام:
«قُلِ الْحَقَّ وَ إِنْ کَانَ فِیهِ هَلَاکُکَ فَإِنَّ فِیهِ نَجَاتَکَ وَ دَعِ الْبَاطِلَ وَ إِنْ کَانَ فِیهِ نَجَاتُکَ فَإِنَّ فِیهِ هَلَاکَکَ»(بحارالأنوار ج2 ص 79 )
حق را بگو اگرچه [گمان بری که] هلاک تو در آن باشد؛ زیرا محققا نجات تو در آن است؛ و باطل را رها نما اگرچه [گمان بری که] نجات تو در آن باشد؛ زیرا محققا هلاک تو در آنست.
و چه زیباست که انسان تلاش کند تا شجاعت بازگشت را در خود تقویت کرده و خود را بیهوده، هلاک نسازد.
نقش رسا نه ها در سیاست
ابزارهای سیاست در اسلام - 6
5. نقش رسانه ها در ساختار سیاسی اسلام (رسانههای گفتاری، شنیداری و نوشتاری)
از مهمترین و در عین حال مقتدرترین ابزارها در حوزة سیاست، رسانهها هستند که رایجترین و شاخصترین محصولات جامعه صنعتی است. که بزرگترین نقش را در انتقال اطلاعات به سطح جامعه ایفا می کنند.
امروز که عصر ارتباطات نام گرفته و جوامع انسانی و کشورها بیش از پیش به هم نزدیک شدهاند، همگام با این تحول عظیم که زاییده پیشرفت و تکنولوژی است. قدرتهای مسلط جهانی متوجه اهمیت و ارزش این ابزار شده، و تمام توان خود را به کار گرفتهاند تا از این صنعت در جهت استیلا بر سایر کشورها، استفاده کنند و روز به روز بر دامنه و عمق نفوذ خود بیافزایند.
در فرهنگ اسلامی، رسانهها ارزش و اهمیت و قدرت نفوذ خود را مدیون ارزش بیان و قلم هستند. از آنجا که بیان و قلم جایگاه بسیار ارزشمندی در فرهنگ اسلامی دارد، رسانهها هم که با ابزار بیان و قلم توانمند میشوند، باید در حوزه فعالیت خود در چارچوب قوانین و تعالیم اسلامی حرکت کنند.
بنابراین اهمیت و جایگاه رسانه بر هیچکس پوشیده نیست. با نگاهی به تاریخ انقلاب های جهان نقش رسانهها به عنوان یکی از ابزارهای مهم هر انقلاب و جنبش سیاسی، دیده می شود.
امروزه با پیشرفت تکنولوژی و صنعت الکترونیک و رایانه، حوزه فعالیت رسانهها که در ابتدا تنها با روزنامهها و ... فعالیت میکردند توسعه یافته که میتوان به مجلات متنوع، رادیو، تلویزیون، شبکه جهانی اینترنت، سینما و تأتر اشاره کرد. این پیشرفت رسانهای، هنر را نیز در خود قرار داده و از هنر استفادههای زیادی در این رسالت برده است تا جایی که خود در هنر ذوب شده و به عنوان هنر مطرح شده است. که بررسی هر یک از عرصههای رسانه، مجالی متنوع و تحقیقی وسیع میطلبد. در این نوشتار مختصر اشارهای به جایگاه ابزاری این رکن سیاست خواهیم داشت.
ارزش و اهمیت رسانهها در نظام اندیش? دینی برگرفته از اولین خواستههای خداوند متعال از آخرین پیامبر است: «بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفرید ... همان کسی که به وسیله قلم تعلیم نمود ... ».1 و یا در جایی دیگر به قلم سوگند یاد میکند «ن، و سوگند به قلم و آنچه مینویسد». 2 این آیات به اهمیت تبلیغ و اطلاع رسانی اشاره دارد.
در میان تمامی حوزههای فعالیتی رسانهها، مطبوعات جایگاه ویژهای دارد، زیرا روزنامه، هفتهنامه، ماهنامه و یا فصلنامه، با اینکه از اولین ابزارهای عرص? رسانه محسوب میشوند، اما با توجه به پیشرفت تکنولوژی و حضور رادیو و تلویزیون و شبکه جهانی اینترنت هنوز از پویایی و نفوذ آن در جامعه کاسته نشده، بلکه بسیار فعالتر و پرنفوذتر از پیش در میان مردم جای گشوده است.
جامعه بشری هنوز هم خبرهای لازم و ضروری را از مطبوعات میجویند و تحول و دگرگونی در زندگی خویش را مدیون مطبوعات میدانند. مطبوعات در مدت فعالیت خود باعث بیداری جامعه بشری شده است. دگرگونیهای ژرف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، انقلابها در عین آنکه بسیاری ارزشهای نظام پیشین را در هم میریزند، ارزشهای ویژ? خود را به همراه دارند. امروزه یکی از بهترین ابزارهای تبلیغ دین و ارزشهای دینی مطبوعات است. که البته نباید از آسیبهای آن نیز غافل شد.
بیتردید یکی از مشکلات و چالشهای اصلی و بزرگ جامعه اسلامی فقدان الگو و مدل مناسب برای مطبوعات و رسانههای تبلیغاتی منطبق با اهداف و مبانی انقلاب، جامعه و نظام اسلامی است.
از آنجایی که علوم اجتماعی موجود و به طور خاص علم ارتباطات، علومی ساخته و پرداخته متفکران و دانشمندان سکولار در جهان غرب است، لاجرم متأثر از آموزهها، مبانی، ارزشها و هنجارهای آن فرهنگ می باشند، با توجه به اینکه، نظام سیاسی اسلام که هدف اصلی خود را رشد و تعالی معنوی جامعه انسانی میداند. توجه جدّی به این حوزه، ضرورت اجتناب ناپذیر سیاستگذاران را میطلبد.
وظیف? اصحاب مطبوعات در این حوزه، بسیار سنگین است، زیرا وظیفه و رسالت پیامبری را به عهده دارند که جامعه انسانی به سوی بندگی و پرستش خدای سبحان رهنمون شود. انجام این وظیفه خطیر نیاز به آگاهیها و شناختهای دینی دارد که توجه به آن باید اولویت اول اصحاب مطبوعات باشد. توجه به هستی شناسی، انسان شناسی، و چارچوب فقهی و اخلاقی مطبوعات را به حوزه مطبوعات دینی نزدیکتر میکند. مطبوعاتی که عالم هستی را خوب میشناسد و از نیازهای مادی و معنوی انسان مطلع است، اهداف عالیه نظام اسلامی را خوب میداند و از قوانین و احکام شرعی خوب آگاه است، این چنین رسانه و مطبوعاتی میتواند از شغلهای شریف و بسیار مقدسی باشد که درصدد رشد، شکوفایی و تعالی انسان به عالیترین مرحله زندگی است.
رونوشت:
1. علق/1و4.
2. قلم/1.
تحزب گرایی در اسلام
ابزارهای سیاست در اسلام - 5
4. احزاب سیاسی (تحزب گرایی)
واژه حزب اصولاً یک واژه عربی است که در فارسی به گروه یا دسته اطلاق میشود. و در میان دانشمندان علوم سیاسی از تعریف واحدی برخوردار نیست. و این واژه بیشتر همراه با واژه سیاسی مطرح شده است. که در فضای سیاسی احزاب ابزاری برای پیشبرد هر چه بهتر کارها و فعالیتهای سیاسی است.
حزب عبارت است از «گروهی سازمان یافته که برای کسب قدرت سیاسی و تحقق اهداف مادی و غیر مادی خود مبارزه میکنند». به عبارت دیگر، گروهی از افراد که به منظور کسب قدرت سیاسی و تحقق آرمانها و اهداف خویش سازمان یافتهاند.1
به طور کلی در تعریف احزاب سیاسی، گروهی را میتوان حزب نامید که دارای چهار ویژگی زیر باشند:
1. سازمان 2. ایدئولوژی 3. قانونی بودن 4.مبارزه برای کسب قدرت
بدیهی است که فقدان هر یک از این مؤلفهها، گروه را از ماهیت حزب خارج نموده و آنرا به یک گروه تبدیل میکند.2
از آنجا که انسانها دارای انگیزهها، اهداف، اخلاق و مرامهای متفاوتی هستند قطعاً نمیتوانند زیر مجموعه یک گروه و یا دسته جمع شوند و به اهداف خود دست یابند، حال آنکه در قالب یکی از احزاب که با انگیزهها و اهداف او همخوانی و سازگاری دارد این امر ممکن است. البته نکتهای که نباید از آن غافل ماند این که فعالیت سیاسی احزاب هنگامی معنا و جایگاه خود را مییابد که آزادی سیاسی در فضای جامعه حاکم باشد. زیرا بدون آزادی سیاسی فعالیت احزاب امکان پذیر نخواهد بود.
زیرا خداوند انسان را آزاد آفریده و او موظف است در سرنوشت خود دخالت کند و در نتیجه آزادی حق مشروع اوست. لازمه آزادی سیاسی نیز حق انتقاد است و حق تشکیل گروه و حزب سیاسی است. و حزب سیاسی در سایه آزادی سیاسی معنا مییابد.
جامعهی بدون احزاب سیاسی، جامعه ایستا و مرده است که زمینههای رشد و پویایی در آن میخشکد. احزاب باعث پویایی و رشد فکری جامعه و آگاهی مردم نسبت به فضای سیاسی موجود خواهند شد.
این آگاهی و رشد، آنها را در فعالیتهای سیاسی جامعه دخیل میکند و به دنبال حمایت از نقطه قوتهای دولت بوده و نقطه ضعفهای دولت را به او یادآور میشوند و باعث رشد دولت میگردد.
احزاب با این ویژگیهایی که بیان شد میتوانند در هر جامعهای مفید و موثر باشند بخصوص در جامعه اسلامی با توجه به تعالیم متعالی اسلام نسبت به حکومت و سیاست.
وجود احزاب میتواند به جامعه اسلامی پویایی و رشد ایجاد کند. ویژگیهای حزبگرایی در جهان با ویژگی آن در جامعه اسلامی تفاوتهای بسیاری دارد. حزبگرایی در جهان غرب برای به دست آوردن قدرت و ریاست بر مردم و افزودن بر ثروت حزب و اشخاص عضو در آن صورت میگیرد. و برای این امر به تخدیر افکار عمومی میپردازد.
اما تحزبگرایی در جامعه اسلامی با ویژگیهای اخلاقی و آموزههای دینی همراه است، و هدف حزب در مجموع? فعالیتهای سیاسی خود، کسب قدرت برای خدمت بر مردم! زیرا تمام مجموعه سیاسی جامعه باید در خدمت مردم و برای رشد و تعالی دینی و معنوی و اخلاقی مردم بکوشند و الا مشروعیت دینی در جامعه نخواهند داشت.
احزاب را مهمترین نهاد سیاسی در سیاست و حکومت نوین قلمداد کردهاند، که ابزاری برای تحکیم اقتدار حکومتها، کانالی برای مشارکت نیروها و گروههای اجتماعی در صحنه سیاست، سازو کاری برای برانگیختن هواداری تودهها از مقاصد سیاسی نخبگان، حلقهای برای پیوند دادن گروههای قومی و مذهبی و وسیلهای برای تظاهر به مردمی بودن حکومتها هستند. 3
احزاب همچنین بهترین راه ایجاد توسعه سیاسی در تمام زوایای جامعه است. زیرا توسعه سیاسی شرایط توسعه اقتصادی، صنعتی، نوسازی اداری و قانونی، مشارکت و بسیج مردم، مردم سالاری دینی، تحول اجتماعی، فرهنگ دینی مردم و ... را فراهم میکند.4
و جامعهای که به این توسعهها دست یابد، جامعهای سالم و مقتدر خواهد بود که میتواند به سوی تمدن عظیم حرکت کند. وجود این مؤلفهها در فضای جامعه دینی و حکومت اسلامی، تمدن بزرگ اسلامی را رقم خواهد زد. این توسعهها زمانی در جامعه اسلامی کارآمد خواهد بود که با مؤلفههای اخلاقی و دینی همراه شود و گرنه توسعه سیاسی که صرفاً کارکرد احزاب خواهد بود، خود آسیبهای جدی را در فضای جامعه ایجاد خواهد کرد مانند؛ بحران هویت، بحران مشروعیت، بحران نفوذ، بحران مشارکت، بحران یکپارچگی و بحران توزیع که عدم توجه به هر یک از این آسیبها، دولت و حکومت را با مشکل جدّی مواجه خواهد کرد.
بنابراین میتوان گفت که فعالیت سیاسی احزاب در چارچوب قوانین و مقررات دینی و با شرط عدم مخالفت با تعالیم دینی، مورد پذیرش قرار میگیرد. و احزاب در قالب چنین شروطی میتوانند ابزاری مناسب برای سیاست باشند که به پیشرفت دولت دینی بیانجامد.
رونوشت:
1- حسین تبریزنیا، علل ناپایداری احزاب سیاسی در ایران، ص28.
2- همان ، ص29.
3- حسین حسینی، حزب و توسعه سیاسی، ص7.
4- همان ، از ص16 تا 24.